اندَر زِنامه

دست‌نوشت‌های یک مَن؛ یک مَنِ حقیقی در فضای مجازی؛ سیدمجتبی‌مومنی

اندَر زِنامه

دست‌نوشت‌های یک مَن؛ یک مَنِ حقیقی در فضای مجازی؛ سیدمجتبی‌مومنی

حرف‌ها گاهی از درون به بیرون و گاهی از بیرون به درون منتقل می شود.
«اندَر» و «زِ» هر کدام مصداقی برای این امر اند.

قبل‌نوشته‌ها

آخری‌ها

گذری بر اوسنه‌ی گوهرشاد

فرهنگ معین «اوسنه» را هم معنی افسانه دانسته است. این یعنی این که کتاب اوسنه‌ی گوهرشاد را می‌توان با هنوان افسانه گوهرشاد هم ترجمه کرد. کتاب اوسنه‌ی گوهرشاد نوشته مرحوم سعید تشکری است و در سال ۱۳۹۷ برای اولین‌بار چاپ شده است.

اولین‌بار مرحوم سعید تشکری را در حاشیه یک رونمایی دیدم و یک مصاحبه حضوری و کوتاه داشتم. فکر کنم که مفتون و فیروزه موضوع صحبت‌مان بود. خیلی مصاحبه نبود و نهایتش به یک یادداشت شفاهی رسید.

بعد هم چند باری تلفنی حرف زدیم و یک مصاحبه مفصل تا این که نوروز ۱۳۹۶ نمایشگاه گوهرشاد در تالار آیینه حرم امام رضا(ع) با حضور رهبر انقلاب. قرار بود برای این حضور یک گزارش تفضیلی بنویسم. طبعا لازم بود برای تکمیل بخشی‌هایی از گزارش مزاحم حاضران آن دیدار شوم، از وحید جلیلی و حسن روح‌الامین تا سعید تشکری. در اولین تماس و یادآوری نمایشگاه آن‌قدر صمیمی و مهربان برخورد کرد که شرمنده شدم.

حتی برای راحت شدن کار گفت نمی‌خواهد مصاحبه کنیم و شما به زحمت بیفتید من خودم یادداشت برای‌تان می‌نویسم. چه از این بهتر او یک یادداشت شفاهی از بخشی که در نمایشگاه دیده و شنیده بود نوشت  و من برای گزارش چند بخشی و تفضیلی ام یک گزینه دل‌نشین داشتم.

من فکر می‌کنم اوسنه گوهرشاد بی‌ربط به آن نمایشگاه و دیدار نباشد. این کتاب یک سال بعد از آن دیدار منتشر شده و در آن دیدار رهبر انقلاب با تشکری در مورد جریان رمان نویسی برای واقعه گوهرشاد حرف زده بودند.

فارغ از علاقه‌ام به تشکری باید گفت که این کتاب یک کتاب کاملا متفاوت است. تشکری از صفحه‌های اولیه کتاب با نقش حقیقی و حقوقی خودش، سعید تشکری به عنوان نویسنده رمان، حضور دارد. علاوه بر این که با مخاطب حرف می‌زند در مسیر شخصیت‌های اصلی هم حضور دارد و حتی با آن‌ها هم تعامل دارد. در عین حال داستان چند راوی علاوه بر نویسنده هم دارد.

می‌خواهید این چند سطر را دوباره بخوانید؟

از آن‌جا که نوشته‌ام این کتاب کاملا متفاوت است.

لابد شما هم فکر می‌کنید با این توصیف خوانش این کتاب باید سردرگم‌تان کند و کلافه شوید.

یا این‌که بعد از خواندن چند بخش با چند راوی و یک راوی و حاضر نویسنده باید آن را ببندید و کنار بگذارید؟

اما اصلا این‌طوری نیست. خوانش کتاب آن‌قدر شیرین است و جذاب که دوست ندارید کنار بگذارید‌ش. امانت‌داری در روایت تاریخی، ‌با این خودش در برخی صحنه‌ها حضور دارد و با شخصیت‌ها دیالوگ دارد، تحسین بر انگیز است.

کوتاه بودن بخش‌ها و اتصال‌شان هم باعث می‌شود حوصله‌تان سر نرود و خط سیر اصلی روایت را گم نکنید. در این روایت افراد و اشخاص مرتبط با واقعه گوهرشاد از چند صد سال قبل تا حدود هشتاد سال قبل در دنیاهای موازی هم زندگی می‌کنند و تشکری آن را روایت می‌کند.

توصیف جزئیات و تمرکز بر روی دیالوگ‌های بین شخصیت‌ها در داستان به گونه‌ای است که گاهی حس می‌کردم صدای حرف زدن شخصیت‌ها را می‌شنوم. این کتاب را نشر به‌نشر چاپ کرده است و تاکنون به چاپ دوازدهم رسیده است.

در خلاصه ای از این کتاب آمده است:

بیست و یکمین روز تابستان سال ۱۳۱۴، مسجد جامع گوهرشاد حرم مطهر امام رضا(ع) شاهد یکی از بزرگترین جنایات تاریخ رژیم پهلوی بود؛ کشتار وحشیانه مردمی که در اعتراض به توطئه شوم کشف حجاب رضاخانی گردهم آمده بودند. ماجراهای مرتبط با این جنایت بزرگ، همراه با خرده روایت‌هایی از زندگی گوهرشاد بیگم، بانوی موسس مسجد جامع گوهرشاد

 

 

این متن در ایبنا منشتر شده است. 

سید مجتبی مومنی
۲۲ بهمن ۰۱ ، ۲۰:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

از روز اولی که کتاب را گرفتم از روی جلد و عنوان ش هیچ تصوری نداشتم. اما این که از گزینه‌های دومین دوره جایزه شهید سیدعلی اندرزگو بود، تصورم را برده بود به سمت این که باید داستان در فضای روزهای پیروزی انقلاب و دوره مبارزه با پهلوی روایت شود. ته ذهنم هم به این فکر می‌کردم که احتمال اسم کتاب«چهل و یکم» به سال‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بر گردد.

حتی از طرح جلد کتاب به هیچ گزینه جذابی نرسیدم. یک رنگ فیروزه‌ای که نشانه‌های کم رنگ از طرح‌های اسلیمی با درصد شفافیت پایین. به هر حال شروع کردم به خواندن. فارغ از این که متن نثر کتاب سنگین بود[در فضای نثر ساده و معیاری که در رمان استفاده می‌شود،‌ نبود]، اساسا در فضایی بین ناکجای زمان و در مکان مشهد و گوهرشاد می‌چرخید. بی حوصلگی و عجول بودن کار دستم داد.

موتور جستجوی گوگل مرا به سمت سایت‌هایی فرستاد که حرف‌هایی برای گفتن داشتند، آن‌ها می‌گفتند که این ماجرا مربوط به بعد از واقعه مسجد گوهرشاد و کشتن زائران حرم حضرت رضا(ع) است. متن داستان هم روایت سربازی است که برای شلیک نکردن به طرف مردم، بلای بر سر خودش آورده و در مقابل پسری که برای بدهی پدرش مجبور است که چهل باب از کتاب تذکره الاولیای عطار را با خط خوش رونویسی کند.

با خودم فکر می‌کنم، اگر من جای بابایی بودم، حتما در ابتدای کتاب بجای نویسنده بودم در ابتدایش مینوشتم که زبان کتاب تا اندازه‌ای ثقیل است و فارسی معیار نیست. این همان کاری است که رضا امیرخانی از اولین کتاب‌ش روی صفحه‌های اول‌ش می‌نوشت و توضیح می‌داد که این نوشته بر اساس رسم‌الخط خودش است و نه فرهنگستان و نه هیج جای دیگر. با این حال شاید، حمیدخان با خودش فکر کرده که لابد کتاب به همه قبل از خواندن معرفی می‌شود و شاید کسی آن را بدون توضیح هدیه ندهد. و این که بعد از جستجوهای موتور سرچ دوباره به سراغ‌ش رفتم.

این بار فیرزوه‌ای جلد و طرح های اسلیمی‌اش مرا یاد کاشی‌ها جذاب و دل‌بر مسجد گوهرشاد انداخت و

چهل و یکم ترکیبی از چهل که عدد تکمیل و تمام است و یک «یک» که حالا گره‌ای شد در ذهن من به عنوان «مخاطب»

این کتاب در بیست و هشت باب نوشته شده است. بعضی از باب ها به فراخور روایت بریده‌ای از تذکره را در انتهای خود دارند. پرداخت نویسنده به جزییات، تصویرسازی و ترسیم فضا به گونه‌ای است که در بخش‌هایی از داستان احساس می‌کردم که در کنار عماد نشسته‌ام و صدای جیغ قلم‌ش گوش‌م را نوازش می‌کند و سعی می‌کنم که بخواهم از روی دست‌ش متن‌هایی را که از تذکره رونویسی می‌کند بخوانم یا گاهی در گوشه‌ای ایستادم و لرزش دستان ادریس در هنگام قنوت در وجودم اثر گذاشته است.

هر چند مسئله پرداخت به شخصیت اصلی تا انتهای داستان برایم نامعلوم ماند، اما به نظم می رسد که شخصیت اصلی ماجرا میرعماد است. او راوی اول شخص است و هم اوست که ادریس را روایت می‌کند. ما در این داستان تقریبا هیچ چیزی از ادریس نمی‌شنویم. راوی ادریس دانای کلی است که تقریبا نا منظم در داستان حاضر است و گاهی غیب می‌شود.
 

به نظرم در مجموع مطالعه این کتاب برای کسانی که تمایل به جریان تاریخ دارند جذاب نباشد،‌ در اصل روایت ما با تاریخ و وقایع و جزییات مواجه نیستیم و نویسنده به عمد و شاید سهوا به این اقتضائات توجه نکرده و داستان در بستر شخصیت‌هایش می‌گذرد.



این مطلب در خبرگزاری ایبنا منتشر شده است.

سید مجتبی مومنی
۱۷ بهمن ۰۱ ، ۲۳:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر