تیتر: کتاب باید زرد نباشد / زیرتیتر: خیلی کوتاه از کتاب زرد
کتاب / کتابخوانی / کتابخانه / کتابفروشی
همهی این کلمات یک مشترک دارند آن هم کتاب است. دنیایی جدید که میتوان بسیار در مورد آن نوشت و خواند. از کتاب میگوییم ولی نه از همهی آن شاخ و برگها و باید و نبایدهایش.
همهی ما میدانیم که ارتباط ما با کتاب از زمانی آغاز شد که آ و ب را شناخیتم. فهمیدیم که ظاهرشان چه شکلی دارد و چه نقشی هم میتوانند داشته باشند، توانستیم درک کنیم که اگر یک «الف» در کنار یک «ب» قرار بگیرد، معنای کامل پیدا میکند. پس حدودا از سابقهی آشناییمان با کتاب حدود دو دهه میگذرد.
زردنامهها
اسم روزنامهی زرد را شنیدهاید، این دست از روزنامهها در دورهای خاص از نظام سیاسی کشور وارد حوزهی مطبوعات شدند، روزنامههایی که تنها با هدف زیاد شدن نشریات طیف سیاسی خاص رشد قارچگونهای پیدا کردند در حالیکه گردانندگان و نویسندگان آن از قوانین ابتدائی حوزهی فعالیتشان هم بیاطلاع بودند.
اگر بخواهیم روزنامههای زرد (یا زردنامهها) و جریانات مربوط به آن را یک پدیده بنامیم، میتوانیم بگوییم که این پدیده نقش بسیار اثرگذاری در حوزهی رسانهای کشور، علیالخصوص رسانهی مکتوب و نیروهای رسانهای برای جریان خاص گذاشت. تاثیر در رسانههای مکتوب به مرور باعث تغییر ذائقه در مخاطب عام شد طوری که طیفهای مختلف مردمی به صورت ناخودآگاه به این دست از نشریات علاقهمند شده و آنها توانستند برای خود دارای مخاطب خاص شوند.
پ.ن: این مطلب در مورد پدیدهی کتاب زرد است. متن کامل در ادامهی مطلب موجود است.
تیتر: کتاب باید زرد نباشد
زیرتیتر: خیلی کوتاه از کتاب زرد
کتاب / کتابخوانی / کتابخانه / کتابفروشی
همهی این کلمات یک مشترک دارند آن هم کتاب است. دنیایی جدید که میتوان بسیار در مورد آن نوشت و خواند. از کتاب میگوییم ولی نه از همهی آن شاخ و برگها و باید و نبایدهایش.
همهی ما میدانیم که ارتباط ما با کتاب از زمانی آغاز شد که آ و ب را شناخیتم. فهمیدیم که ظاهرشان چه شکلی دارد و چه نقشی هم میتوانند داشته باشند، توانستیم درک کنیم که اگر یک «الف» در کنار یک «ب» قرار بگیرد، معنای کامل پیدا میکند. پس حدودا از سابقهی آشناییمان با کتاب حدود دو دهه میگذرد.
در روز چند ساعت مطالعه میکنید؟
آمارهای مطالعه در ایران در حد چند دقیقه و به نظرم در همهی آمارهای چند سال اخیر زیر یک ساعت بوده است.[1] نکتهی قابل توجه در این آمارها این است که همزمان با اعلام این آمارها، معمولا اعلام میشده که بیشتر از 80 درصد از مردم دارای سواد خواندن و نوشتن هم هستند. قطعا در این نوشتار نه میتوانیم و نه میخواهیم که به آسیبشناسی بحث مطالعه بپردازیم.
دستهبندی
از واژه «دستهبندی» آن هم برای کتاب میاتوان چند معنی برداشت کرد، یکی از آنها این است که چیدمان کتابها مرتب شود، یکی دیگر از آنها این است که از نظر محتوا دستهبندی شود و ... آیا تا به حال در مورد دستهبندی کتابها فکر کردهاید؟
اصلا نیازی به پاسخ به این سوال وجود ندارد چون همهی ما همیشه در هر حال به دستهبندی آن هم در مورد کتابهایمان ایمان داشتهایم، این ایمان نتیجهاش در عمل ما بوده است. همین که در هر دورهای از تحصیل از دبستان تا دانشگاه؛ کمد، قفسه یا یک کشو کتابهای درسی و غیر درسی را زا هم جدا کردهایم این نشاندهندهی این است که به دستهبندی در مورد کتابها معتقدیم. اما اگر بخواهیم کتابها را دستهبندی کنیم با چه المانها و پارامترهایی میتوانیم اینکار را انجام دهیم؟ در این مورد میتوان از ویژگیهای ظاهری از نطر چاپ و قطع گرفته تا کیفیت گرافیکی صحبت کرد. در مورد محتواها و موضوعات هم میتوان تا چند ده عنوان دستهبندی تعریف کرد.
در اینجا منظور مان از دستهبندی بیشتر از لحاظ محتوایی و طبقهبندی محتوایی آن است.
زردنامهها
اسم روزنامهی زرد را شنیدهاید، این دست از روزنامهها در دورهای خاص از نظام سیاسی کشور وارد حوزهی مطبوعات شدند، روزنامههایی که تنها با هدف زیاد شدن نشریات طیف سیاسی خاص رشد قارچگونهای پیدا کردند در حالیکه گردانندگان و نویسندگان آن از قوانین ابتدائی حوزهی فعالیتشان هم بیاطلاع بودند.
اگر بخواهیم روزنامههای زرد (یا زردنامهها) و جریانات مربوط به آن را یک پدیده بنامیم، میتوانیم بگوییم که این پدیده نقش بسیار اثرگذاری در حوزهی رسانهای کشور، علیالخصوص رسانهی مکتوب و نیروهای رسانهای برای جریان خاص گذاشت. تاثیر در رسانههای مکتوب به مرور باعث تغییر ذائقه در مخاطب عام شد طوری که طیفهای مختلف مردمی به صورت ناخودآگاه به این دست از نشریات علاقهمند شده و آنها توانستند برای خود دارای مخاطب خاص شوند.
نشریاتی که مطالب آن تنها برای پر شدن صفحه آماده میشد، بیشتر محتوا به صورت آماده از اینترنت دریافت میشد، (همان کپی ـ پیست) نشریاتی که به صورت شبکهای و همزمان جریانات مربوط به بازیگران تلویزیون، سینما و بازیکنان فوتبال را دنبال میکرد.
شاید امروز اگر نشریاتی با این مختصات ببینید برایتان خیلی غیر عادی به نظر نرسد و از ملزومات یک هفتهنامه، روزنامه و یا مجله هم به حساب بیاید، اما واقعیت امر در این است که این دست از خاصیتها بعد از ورود نشریات زرد به جامعهی مطبوعاتی ایران اضافه شد.
امیدوارم تا اینجایش را خوانده باشید، اگر تا این بخش از مطلب را خوانده باشد، باید این سوال برایتان پیش بیاید که ارتباط آن همه مقدمه از کتاب و کتابخوانی، زمان مطالعه برای کتاب تا رسیدن به دستهبندی برای هر کتاب چه ارتباطی به هم دارد؟
دو عضو یک گروه
رسانه چیست؟ اگر در یک جمله به این سوال جواب دهیم، رسانه وسیلهی انتقال پیام است و بس. به انواع و اقسام آن اعم از دیداری، شنیداری، مکتوب هم کاری نداریم. اگر این تعریف را قبول کنید، میتوان گفت که کتاب و نشریات هر دو رسانهاند و هر دو هم از رسانههای مکتوب به حساب میآیند. چند سال بعد از جریان خاص سیاسی حاکم بر کشور ابعاد دیگری از نشریات زرد هویدا شد. یکی از آن موارد پدیدهای به نام «کتاب زرد» است. کتاب زرد را میتوان زائیدهی نشریات زرد و یا به تعبیر دیگر پرورش یافتهی نشریات زرد دانست.
در یکی از تعاریف فرهنگ[2] فرهنگ به دو بخش اصلی و فرعی تقسیم میشود. رسانهها بهترین ابزار منتقل کنندهی فرهنگ هستند. در کشور ما مبنای فرهنگ دین اسلام است، پس انتقال مفاهیم اصلی باید پایهای دینی داشته باشد. حال این سوال مطرح میشود که آیا باید در همهی ابزارهای ما آیات قرآن و حدیث آورده شود؟ بدیهیست که پاسخ به این سوال منفی باشد. چون این عناصر ابزارهایی برای شناساندن اسلام هستند. اینکه در همهی رسانهها در همهی زمانها تنها به آوردن احادیث و روایات اکتفا شود قطعا مطلوب هیچکس نیست حتی متشرعین.
اما اینکه در همهی موضوعات و موارد لازم برای زندگی بشری از پایههای دینی استفاده شود، این امر محقق میشود و شدنیست، اگز بتوانید به آثار دورهی ابتدای انقلاب که از افرادی مانند برخی آثار استاد مطهری[3] که برای مخاطب عام منشر شده و تخصصی هم نیست، منتشر شدهاند نگاهی داشته باشید، هنوز خیلی از آنها قابل استناد و تازهاند.
کتابهایی که این روزها به نیازهای فرعی ما میپردازند بسیار زیاد شدهاند و متاسفانه بازار داغی هم پیدا کردهاند. کتابهایی که انواع فالها، و انواع مدلهای زینتی را تبلیغ میکنند از این دستهاند. شاید اگر بخواهیم از یک معیار برای تشخیص کتابهای زرد استفاده کنیم، میتوانیم به محتوا به عنوان اصلیترین منبع تشخیص توجه کنیم، محتوای کتابهایی که به موضوعات اصلی میپردازد باید بتواند انتقال دهندهی پیام با پایهای دینی بوده و به موارد اصلی در زندگی ما توجه کرده و راهگشای آنها باشد.
گاهی ممکن است در مثالها و مصداقها استفاده از این معیار یخت به نظر برسد، مثلا این تصور که داشتن وزنی مناسب هم برای سلامتی لازم است، و در اسلام هم به سلامتی اهمیت داده شده است، کمی راه را برای تشخیص سخت کند. اما باید دید محتوای کتاب چه مدلها و راهکارهایی برای رفع مشکل ارائه میکند. این مدل از مثالها با این نگاه است که مخاطب ما هیچگونه منبعی برای مطالعه در حوزههای مورد نیاز خود با نگاه اسلامی نداشته باشد، این یعنی در بدترین حالت هم خودمان میتوانیم این نگاه را برای شناختن داشته باشیم.
کتاب زرد آسیب هم دارد؟
استاد رحیمپور در مورد کتابهای زرد میگوید: «کتاب زرد مخاطب خاص خودش را دارد، و یک طیف خاص به عنوان مخاطب خود دارد» این به این معنیست که آنها جامعهی مخاطب خود را شناسایی کردهاند و از آن جایی که جامعهی ما به لحاظ سنی جامعهی جوانیست تمایلات غریضی قویتر هم دارد، این عامل میتواند باعث تقویت و زیاد شدن جامعهی مخاطبان کتاب زرد هم شود. نکتهی دیگر هم این است که این کتابها با انتشاراتهای خاصی که دارند، از سهمیههای انتشاراتیها هم بهره میبرند، مانند سهمیه کاغذ و... .
این دو مورد تنها گوشهای از این دست از آسیبهاست.
[1]- برای مثال: بر اساس پژوهشی که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در 28 استان کشور انجام داده سرانه مطالعه در ایران 7 دقیقه در شبانه روز میباشد.» (روزنامه خبر جنوب، 7 آبان 1381)، یا اینکه رئیس حوزه هنری در سال 89 اعلام کرد میانگین مطالعهی هر ایرانی به 20 دقیقه ارتقا یافتهاست. (به نقل از خبرگزاریها در همایش تجلیل از خبرنگاران حوزه کتاب در حوزه هنری)
[2] - تا سال 1986 بیش از یکصدو پنجاه تعریف از فرهنگ آورده شده است. / فرهنگ
[3] - استفاده از مثال استاد شهید مرتضی مطهری نقض کنندهی دیگر آثار هم عصر ایشان و آثار عصر حاضر نیست.