تنها برای توست، باورکن!!
سه شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۸۹، ۱۲:۵۵ ب.ظ
حضور دولتهای اروپایی و غربی از زمانهای دور در خاورمیانه
مشهود بوده است. از دولت بریتانیا (انگلیس)، فرانسه گرفته تا دولت ایالت متحدهی
آمریکا در این منطقه حضور داشتهاند و داعیه کدخدایی بر این ممالک دارند.
به نظر میرسد میتوان علت این حضور مستمر یکی از این موارد
باشد:
1- این توهم قدرت و آقا
بالاسر بودن آنها احساسی حقیقی و درست است و تنها به مصلحت!! ساکنان این سرزمینهاست
و میخواهند ادای دایه مهربانتر از مادر را دربیاورند.
2- مزهی تلخ، نفتِ شیرین آنقدر
به مذاق آنها خوش آمده است که تحمل دوری از این مادهی حیاتی برایشان نا ممکن
شده است.
3- ترس آنها از حکومت آخر
الزمان و حضور حضرت عدالتگستر زمین آنقدر زیاد است، که طبق تحقیقات خود آنها از
این سرزمین ظهور میکند، دست از این سرزمین بر نمیدارند، تا در اوهام خود شاید
بتوانند کاری بکنند.
اما مسئلهی مهم این است که کنگر خوردهاند و
لنگر انداختهاند و در همهی امور هم مثل نخود آش وارد میشوند. مصر یکی از این سرزمینها
و پتانسیلهای آمریکا بوده که به عنوان نیروی مکمل از منافع آمریکا دفاع میکرده
است. حوادث اخیر که به فضل الهی منجر به فرار نوکر سینهچاک آمریکا، نامبارک مصر
شد، بهانهایست که اشارهای کوتاه داشته باشیم به اینکه چرا مصر و چرا خاورمیانه؟
یکی از دلایلی که میتوان در
مورد مصر به آن اشاره کرد نقش آمریکا و اسرائیل در این جریان است. آمریکا که در
حوادث مصر دچار سردرگمی شده است، توانایی تصمیمگیری را ندارد. مصر قسمتی از خاورمیانه میانه است، حالا این سوال مطرح میشود
که خاورمیانه کجاست؟
تنها
برای توست، باورکن!!
نگاهی
کوتاه به اهمیت خاورمیانه و علاقهی دولتهای غربی به مردمان این سرزمین!
حضور دولتهای اروپایی و غربی از زمانهای دور در خاورمیانه
مشهود بوده است. از دولت بریتانیا (انگلیس)، فرانسه گرفته تا دولت ایالت متحدهی
آمریکا در این منطقه حضور داشتهاند و داعیه کدخدایی بر این ممالک دارند.
به نظر میرسد میتوان علت این حضور مستمر یکی از این موارد
باشد:
1- این توهم قدرت و آقا
بالاسر بودن آنها احساسی حقیقی و درست است و تنها به مصلحت!! ساکنان این سرزمینهاست
و میخواهند ادای دایه مهربانتر از مادر را دربیاورند.
2- مزهی تلخ، نفتِ شیرین آنقدر
به مذاق آنها خوش آمده است که تحمل دوری از این مادهی حیاتی برایشان نا ممکن
شده است.
3- ترس آنها از حکومت آخر
الزمان و حضور حضرت عدالتگستر زمین آنقدر زیاد است، که طبق تحقیقات خود آنها از
این سرزمین ظهور میکند، دست از این سرزمین بر نمیدارند، تا در اوهام خود شاید
بتوانند کاری بکنند.
اما مسئلهی مهم این است که کنگر خوردهاند و
لنگر انداختهاند و در همهی امور هم مثل نخود آش وارد میشوند. مصر یکی از این سرزمینها
و پتانسیلهای آمریکا بوده که به عنوان نیروی مکمل از منافع آمریکا دفاع میکرده
است. حوادث اخیر که به فضل الهی منجر به فرار نوکر سینهچاک آمریکا، نامبارک مصر
شد، بهانهایست که اشارهای کوتاه داشته باشیم به اینکه چرا مصر و چرا خاورمیانه؟
یکی از دلایلی که میتوان در
مورد مصر به آن اشاره کرد نقش آمریکا و اسرائیل در این جریان است. آمریکا که در
حوادث مصر دچار سردرگمی شده است، توانایی تصمیمگیری را ندارد. مصر قسمتی از خاورمیانه میانه است، حالا این سوال مطرح میشود
که خاورمیانه کجاست؟
خاورمیانه کجاست؟
خاورمیانه
منطقهایست که شامل سرزمینهایی بین دریای مدیترانه و خلیج فارس میشود. خاورمیانه
بخشی از آفریقا قسمت زیادی از آسیا، و در بعضی موارد جزئی از آفریقای شمالی شمرده میشود.
این ناحیه گروههای فرهنگی و نژادی گوناگونی از قبیل فرهنگهای ایرانی، عربی، بربرها،
ترکی، کردی، اسرائیلی و آسوری را در خود جای دادهاست. بسیاری از تعریفهای «خاورمیانه»
- چه در کتابهای مرجع و چه در اصطلاح عامیانه - آن را ناحیهای در جنوب غربی آسیا
و دربرگیرندهی کشورهای بین ایران و مصر معرفی میکنند. با اینکه بخش بیشتر کشور مصر
(به جز صحرای سینا) در آفریقای شمالی واقع شده ولی آن را جزو «خاور میانه» میدانند.
شاید اگر به چند جنبهی دیگر از خصوصیتهای خاورمیانه اشاره کنیم، دلیل اهمیت مصر
مشخصتر شود.
اهمیت خاورمیانه در چیست؟
فاتحان
جنگهای جهانی اول و دوم عمدتا چند کشور اروپائى و آمریکا بودند، اینها براى این منطقهى
مهم خاورمیانه یک سیاست تثبیتشدهاى داشتند؛ چون این منطقه، هم از لحاظ موقعیت سوقالجیشى
مهم است، منطقهى اتصال آسیا و اروپا و آفریقاست، هم یکى از بزرگترین انبارهاى نفت
عالم است - که نفت، شریان حیاتى همهى قدرتهاى صنعتى است که بر دنیا مسلطند - هم از
لحاظ ملتها، اینجا داراى ملتهاى کهن، ریشهدار و با سوابق تاریخى است؛ لذا براى این
منطقه یک سیاستى را اتخاذ کردند. آن سیاست عبارت بود از اینکه در این منطقه باید کشورهائى،
واحدهاى سیاسىاى وجود داشته باشند که این خصوصیات را داشته باشند: اولا ضعیف باشند؛
ثانیا با یکدیگر دشمن باشند، مخالف باشند، با هم کنار نیایند، نتوانند اتحاد بکنند
- لذا دیدید سیاست تقویت ناسیونالیسم عربى، ناسیونالیسم ترکى، ناسیونالیسم ایرانى در
طول سالهاى متوالی دنبال شد - ثالثاً حکامشان از لحاظ سیاسى، دستنشانده باشند، مطیع
باشند، زیر بار قدرتهاى غربى بروند، حرف گوشکن باشند؛ رابعاً از لحاظ اقتصادى مصرفکننده
باشند؛ یعنى نفتى را که تقریباً مفت از چنگ اینها خارج میکنند، پول همان نفت را باز
خرج واردات کنند، خرج مصرف کنند تا کارخانههاى غربى رونق بگیرد؛ خامساً از لحاظ علمى
عقبافتاده باشند، اجازهى پیشرفت علمى به آنها داده نشود. اینهائى که من عرض میکنم،
سرفصل است. هر کدام از اینها حقیقتاً یک کتاب شرح و تفصیل دارد. چطور در ایران ما،
در بعضى کشورهاى دیگر، از توسعهى علم، تعمیق علم جلوگیرى میکردند. ملتهاى این منطقه،
از لحاظ فرهنگى، مقلد محضِ اروپائىها باشند؛ از لحاظ نظامى، ذلیل و آسیبپذیر و ضعیف
باشند؛ از لحاظ اخلاقى، فاسد باشند، دچار انحطاطهاى گوناگون اخلاقى باشند؛ از لحاظ
مذهبى هم کاملاً سطحى و قانع به مذهب فردى و احیاناً مذهب تشریفاتى باشند. این تصویرى
بود که آنها از این منطقه براى خودشان درست کرده بودند، براى این سیاستگذارى کردند؛
شاید استراتژیستهاى غربى هزارها ساعت نشستند دربارهى این مسائل مطالعه کردند، فکر
کردند، برنامهریزى کردند، آدمهایشان را اینجا در کشورهاى این منطقه معین کردند و
به وسیلهى آنها کارها را انجام دادند. با این تحلیل میشود رفتار رضاخان را درست فهمید،
رفتار محمدرضا را فهمید، رفتار مصطفى کمال ترکیه و دیگران و دیگران را فهمید. این،
برنامهى اینها بود.
انقلاب اسلامی در خاورمیانه
موفق هم
شدند. تا قبل از پیروزى انقلاب اسلامى، جز در برهههاى کوتاهى از زمان، آن هم در بخشى
از این مسائل، موفق شدند. فقط در یک برهههاى کوتاهى، حالا در مصر مثلاً در یک چند
سالى یک حکومت ملى سر کار آمد، در ایران یک جور دیگر، در جاهاى دیگر یک جور دیگر؛ لیکن
عموما به طور مطلق که نگاه میکنیم، در همهى این بخشها اینها پیشرفت کردند، تا قبل
از انقلاب. اما ناگهان حادثهى بزرگى، انفجار عظیمى رخ داد که همهى اوضاعِ اینها را
به هم ریخت. یک مرد عالم، برجسته، حکیم، فقیه، مجاهد، شجاع، خطرپذیر و نافذالکلمه به
نام امام خمینى در ملت ایران ظهور کرد که حقیقتاً ظهور این مرد، حضور این مرد، تربیت
این انسان بزرگ، کار خدا بود. این تقدیر الهى بود که یک چنین اتفاقى بیفتد. مردم ایران
هم آماده بودند، استقبال کردند، پذیرفتند، خطرها را به جان خریدند، وارد میدان شدند،
جانشان را دادند، مالشان را دادند، امتحان خوبى پس دادند؛ لذا انقلاب اسلامى به وجود
آمد. همهى این حسابها به هم ریخت، این محاسبات خراب شد، دچار اختلال شد. انقلاب اسلامى
در ایران، قوى ظاهر شد و قوى ادامه پیدا کرد.[1]
دوستداران خاورمیانه!!
در اینکه
خاورمیانه یک منطقه استراتژیک است و نمیتوان این مسئلهی مهم را نادیده گرفت شکی
نیست. اما باید دید نگاه غربیها به این مسئله چگونه است؟ آیا غربیها و همپیمانان
آنها هم نگاهی دوستانه به خاورمیانه دارند؟ آنها میخواهند برای کمک به اهالی
این منطقه بشتابند؟ این دایهی مهربانتر از مادر چه میخواهد؟
برای
شرح این مسئله یک مثال کوچک را به یاد بیاوریم. مثال از یک کشور که روزی بلخ و
هرات تا ایالت قفقاز را شامل میشد و به هر علتی توسط این دایههای مهربانتر از
مادر کوچک و کوچکتر شد.[2](2) ایران. جمهوری اسلامی
ایران، تا وقتی که خواستههای این ممالک تامین میشد، نفت چند دلاری را تا ده
برابر قیمتگذاری میکردند، تا وقتی که میتوانستند از این سفره بیحساب بلمبانند،
لبخند به لب و مهربان بودند. وقتی که دیگر مردم نخواستندشان، تحریمها شروع شد.
واقعا
باور کردنیست که آمریکا تنها و تنها برای کمک به مردم عراق به این کشور وارد شده
است؟ چرا وقتی که صدام دیکتاتور مشغول قتل عام و غارت مردم بود، و نفت آمریکا به
صورت روزانه چند صد بشکه لیتر تحویل نفتکشهای آمریکایی و همپیمانانش میشد[3] (3) صدایی از این مادر مهربان
در نیامد؟
چرا
بعد از چند سال اشغال عراق به بهانهی برقراری صلح و امنیت، وقتی قرار میشود که
مردم انتخابات برگزار کنند و برای خود حکومت و رئیس جمهور انتخاب کنند، حجم بمبگذاریها
و نا امنیها تا 30 در صد بیشتر میشود؟[4] (4)
البته از
این دسته مثالها در مورد افغانستان، پاکستان، ترکیه، و... هم میتوان آورد. اینها
همهاش از نشانههای علاقهی غرب و همپیمانانش به ساکنان خاورمیانه است.
1-
حضرت آیتا... خامنهای،
15 بهمن ماه 89، نماز جمعهی شهر تهران
[2]- اشاره به قراردادهای ننگینی که منجر به فروش زمینهای مملکت توسط
حکام بیلیاقت شد که تقریبا در همهی
آنها نقش مستقیم و غیر مستقیم، دول غربی مشهود است.
[3] - کتاب شبیه صدام (مجموعهی خاطرات میخائیل رمضان/
میخائیل رمضان معلمی عراقىست که به خاطر شباهت شگفتآور به صدام در سال 1979 توسط
یکى از نزدیکانش به حزب بعث معرفى و پس از انجام عملجراحی تا سال 1997 نقش صدام را
در عرصههاى اجتماعى، سیاسى و نظامى بازى کرد. وی در همین سال با کمک کُردهای عراق
و سازمان سیا به ترکیه فرار کرده و از آنجا به ایالات متحده رفت.) مترجم: محمدنبی
ابراهیمی/ چاپ سوره مهر.
[4] - گزارش واحد مرکزی خبر
۸۹/۱۲/۱۰