شیرینی
پنجشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۱، ۰۷:۲۸ ق.ظ
روزهای اول که بچهها جعبه شیرینی را در دستم میدیدند، دنبال علتی مثل: خانه، ماشین یا اضافه حقوق بودند.
ولی کمکم همه عادت کردند، حتی بچههای نگهبانی که وقتی «سیدِمومنی» شیرینی میخرد، ولادت امام یا روز جشنی است. این روند ادامه داشت تا اینکه برای اولین بار روز جشن ازدواج حضرت زهرا(س) و امیر(ع) یکی از بچهها پول داد که من را هم در شیرینی شریک کن.
گفتم: نه، من شیرینی میخرم شما هم بخر. مگر چه عیبی دارد، در روز جشن چند بار شیرینی بدهیم.
ماجرا تا آنجا ادامه داشت که در روز ولادت امام هادی(ع) بچهها چهار سری شیرینی خوردند.
فکر میکنم به این کار هم بشود گفت، فرهنگسازی، آنهم بدون هزینه.
...................................................
پ.ن1) چند روز قبل یکی از اقواممان مرحوم شد، نکتهی جالبی که وجود داشت؛ همهی شرکتکنندگان از اخلاق خوب و مهربانیاش میگفتند. با اینکه مراسم ختم در کنار مزار مرحوم بود، حدود 600 نفری آماده بودند.
پ.ن2) رانندگی با اتومبیلهای دنده اتوماتیک خیلی سختتر است از، ماشینهای دنده معمولی، اقلا برای من.
پ.ن۳ ) اردیبهشت کامنتی گذاشت که عیدی وبلاگ نویس ها فراموش نشود، من هم این را به عنوان عیدی تقدیم میکنم.
پ.ن4) روز غدیر به حدود 116 پیامک و 30 تماس تلفنی جواب دادم و گوشی مبارک دو باری شارژش تمام شد.
پ.ن۵) اگر دوست دارید، ادامه مطلب را هم ببینید.
بعد التحریر:
یکی کامنت گذاشت که باید سید خودش برود و عیدی بدهد، ما هم گفتیم تا جایی که من شنیده و دیده ام وقتی برای دیدن سادات می روند، عیدی می گیرند.
این عکسها هم دست پخت خودم است، با دوربین موبایل.
اینها ازگیل(به فتح الف یا کسر الف) جنگلی است و محصول محلی شمال است.
این دو هم عکس ابر است که در حین رانندگی گرفتهام، به نظرم خیلی زیبا آمد.
۹۱/۰۸/۱۸