شب سوم
يكشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۱، ۰۴:۰۳ ق.ظ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ / قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿۱﴾ / اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿۲﴾ / لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿۳﴾ / وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿۴﴾
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
احکام: اگر شک کند که وضوى او باطل شده یا نه، بنا مىگذارد که وضوى او باقى است.
(این حکم از رسالهی امام خمینی است.)
استفتاء: در یک تشکل مذهبى فعالیت دارم که دختران و پسران در آن مختلط هستند! در بعضى مواقع احساس مىکنم که ممکن است به گناه بیفتم، تکلیف چیست؟
همه مراجع: اگر ترس افتادن به گناه و مفسده در بین باشد، حضور در این تشکلها جایز نیست.
(آیت اللّه خامنهاى، استفتاء، س 627؛ آیت اللّه مکارم، استفتاءات، ج1، س805 و 813؛ امام خمینى، استفتاءات، ج3، (وظایف اجتماعى زنان)، س19؛ آیت اللّه صافى، جامعالاحکام، ج2، س1664؛ آیت اللّه تبریزى، استفتاءات، س1592 و 1594؛ آیت اللّه فاضل، جامعالمسائل، ج1، س1755؛ آیت اللّه نورى، استفتاءات، ج2، س674 و 656؛ آیت اللّه سیستانى، sistani.org، (عشق)، س5؛ دفتر آیت اللّه وحید و آیت اللّه بهجت.)
منبر:
«عجب» از جمله عواملی است که آدم را به سقوط نزدیک میکند. غرور و عجب یعنی خود بزرگ بینی و اینکه صفت و نعمتی را که دارد. بزرگ بشمارد و منعم را فراموش کند.
در جلد دوم اصول کافی روایتی است که در آن شیطان بر حضرت موسی وارد میشودو در این دیدار صحبتهای مختلفی رد و بدل میشود. در اواخر روایت موسی(ع) از ابلیس میپرسد:«کدام گناه است که وقتی آدم به آن مرتکب شد، تو بر او غالب میشوی؟»
شیطان جواب داد:«وقتی عجب بر او غالب شد و طاعتی که کرد به چشمش بزرگ آمد، گناهش نزد او حقیر میشود.»
اگر آدم بداند که چگونه متولد شده و به این موضوع هم یقین داشته باشد و اگر تنها بتواند نعمتهای الهی را بشمرد و نه حتی شکر کند، دیگر به خودش غره نمیشود.
خدایا ما را از بیماری عجب محفوظ بدار.
اللهم صل علی محمد و آل محمد.
روضه:
عصر بود و در خرابه در کنار حضرت زینب(س) نشسته بود. جمعی از کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند. پرسید: عمه جان! اینان کجا میروند؟ حضرت زینب(س)فرمود: عزیزم اینها به خانههایشان میروند. پرسید: عمه! مگر ما خانه نداریم؟ فرمودند: چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است. تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهن او آمد. بلافاصله پرسید: عمه! پدرم کجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل دیگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت.
پاسی از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانهجویی نمود، به گونهای که با صدای ناله و گریه او تمام اهل خرابه به شیون و ناله پرداختند. خبر را به یزید رساندند، دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند....
و سیعلم الذین ظلموا، أیَّ منقلبٍ ینقلبون!
اللهم عجل لولیک الفرج
خدایا امکان ازدواج آسان برای جوانان را فراهم بگردان.
خدایا به حق سهسالهی اباعبدا... پدرهای ما را در برابر فرزندانشان شرمنده مگردان.
پ.ن۱) روضهی مکمل حجم حدود ۷۰۰کبلو
پ.ن۲) منبر مکمل ماجرای معروف علیگندآبی، از بچههای قلم حجم حدود ۲مگابایت
پ.ن۳) اگر از این مراسم بهره بردید، در پیوند روزانه، پس نویس وبلاگ یا هر جای دیگر مراسم هیئت را اعلام کنید.
پ.ن ۴) در صورتی که فایل صوتی یا متنی خوب مناسب هیئت داشتید، ما را بیبهره نگذارید.
پ.ن5) چند نفری پیشنهاد ختم قرآن و ختم صلوات هم دادهاند، اگر پیشنهادی اجرایی دارید ممنون میشوم، خبر دهید.
۹۱/۰۸/۲۸