قانعیم یا مجبوریم؟
شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۱۵ ق.ظ
1) گوشی مبارک چند وقت قبل هنگ کرده بود، هیچ کدام از اجزایش کار نمی کرد. با زحمت کشیدن باتری بالاخره خاموش و روشن شد. نرم افزارهایش کار نکرد و دوباره مجبور به نصب شدیم. باتری اش هم کم توان شده بود. بعد از چند وقت دوباره بدتر شد، بردیمشاش بیمارستان گوشی ها، دکتر بررسی های اولیه را انجام داد و گفت: چند وقته دارینش؟
گفتم یک سال و حدود 5 ماه، سرش را بالا آورد و نگاهی سیاه اندر سفید به من کرد و گفت جدی می گین؟
گفتم آره، چطور؟
گفت تست سیپییواش مثل گوشیهای سهچهار سال کار کردست. جسارتا میتونم بپرسم شما با این گوشی چکار می کنید؟
گفتم: کار خاصی نمی کنم، مثل همه، تماس، پیامک، چند نرم افزار چت، دو اکانت جی میل و دو اکانت یاهو، شبکه اجتماعی، عکس و ضبط صدا و.... (نگذاشت بقیه اش را بگویم)
- خوب حاجآقا پدرش رو در آوردید دیگه. تا الانم دستتون مونده هنر کرده. به نظرم کاریش نمیشه کرد. علیالحساب فلشش کنید و فعلا اپلیکیشن روش نصب نکنید. فقط تماس و پیامک.
چند ده هزار تومان ناقابل(صدو پنجاه هزار تومان) در سه نوبت خرجاش کردم، تا اینکه بالاخره دو روز پیش دوباره خاموش شد و دیگر روشن نشد. حالا من آدم قانعی هستم که می خواهم به جای اچتیسی اچدی دیزایر، نوکیای ایکس ده داشته باشم، آن هم بدون 1400 شماره تلفن، آدرس سایت و وبلاگ و شماره کارت؟ یا این که مجبورم قناعت کنم؟
2) صاحب خانه محترم میگوید 20 تا 30 درصد باید به مبلغ اجاره اضافه کنی این میشود حدود 6 تا 9 میلیون تومان و این برای من یعنی خعلی(کمی بیشتر از خیلی) زیاد. البته ایشان مرا مثل برادر خودش میداند و میخواهد راه بیاید ولی مجبور است از من بیشتر بگیرد.
حالا هم می گوید این مبلغ باید به صورت ماهانه 160000 تومان باشد و اصلا حاضر نیست که پول رهن را زیاد کنم و مبلغ ماهانهاش کم باشد.
هر طور حساب می کنم جور در نمی آید. نه ماهانه اش نه رهن اش. من هم مجبورم در خانه بمانم و با این وضعیت کنار بیایم. احتمالا کار اضافه یا قرض و قوله کردن راه حل مشکل باشد. ده روزی است کلا ذهنم مشغول است و راهی به چاه نمی برم.
هیچ جور هم نیمی توانم به صاحب خانه بگویم روز 16 خرداد، شبکه چهار برنامه ای نشان می داد که یک آقایی با لباس روحانیت در برابر 4 کارشناس شنسته بودند و وقتی یکی از چهار نفر گفتند: راهکارتان برای اجاره و افزایش قیمت چیست؟ گفته بود، این موضوع به اقتصاد مرتبط است. نقدینگی بالا رفته تورم بزرگ ایجاد شده و ارزش پول کم میشود.
به نظرم قرار بود این یکی گران نشود. حالا من آدم قانعی هستم که می خواهم در خانهام بمانم و با یک شغل و در آمد جدید(درگیری فکری و ذهنی و خستگی بیشتر) مشکل و درگیریام را حل کنم یا مجبورم؟
پ.ن۱) ایام مسلمیه شروع شده و بوی محرم میآید.
پ.ن۲) آنقدر عصمت دارد که نگو:
میگویم آفتاب جنوب اذیتم نمیکند این جا با این که شمال است و هوایش خنک، آفتاباش تلخ است.
با آرامش میگوید، روی آفتاب جنوب را بچههایی کم کردند که دیگر توان ندارد برای حرارت زیاد.
پ.ن۳) کاش روغن ریخته را نذر امام زاده نکنیم و وفتی مجبوریم ژست قناعت نگیریم.
پ.ن۴) اگر حال داشتید، گزینهی اول دیگرنوشتههادردیگرجاها را هم ببینید، واقعا مادرانه است.
پ.ن۵) راستی قصه قناعت ادامه دارد....
همه خواستههای مانده و نمانده روحی و عاطفی انسانها را میتوانند مهار کنند. اقلا برخی از آنها میتوانند، حداقل این یکی برای من میتوانست. حالا دستم به جایی بند نیست و تنها دل خوشم به سنگی که رویش تصویریست و توصیفی از یک مرد که برایم خعلی بود و روحاش هم برایم کم نمیگذارد. من آدم قانعی هستم یا این که چون دستم به او نمی رسد، دوریاش را تحمل میکنم و توجیح میآوردم. تنها سنگی را خیس میکنم و مینشینم کنارش و مثل آدمی که روبرویم نشسته با او حرف میزنم.
۹۲/۰۷/۲۰