تا بود چنین بود تاریخ تکرار میشود، اصلا هم ربطی به خیر یا شر بودن آن ندارد. روزی سیفالاسلام در مقابل قرآن ناطق شمشیر از نیام برمیکشد، و امروز کسانی که روزی بر کوس اسلامی و تبعیت از رهبری میکوبیدند و فریادشان تا آسمان بلند بود که هیهات...، سکوت مرگ بر چهرهشان افتاده است؟ مثل آدمهایی شدهاند که نمیفهمند (البته این احتمال وجود دارد که نخواهند بفهمند، مثل کسی که خودش را به خواب زده باشد) آن هایی که خودشان را سینه چاک امام میخوانند (نه ولایت) همانهاییاند که امروز تا منافع مادیشان به خطر افتادهاست، در فکر شمشیرهایشان افتادهاند. هیچ بعید نیست که در دورهی حیات امام راحل هم تنها هدف یاریشان هواهای نفسانیشان بوده است. برایم جالب بود که یکیشان اخیرا در سفرش[1] از لجنزار خاطراتش میگفت، و فکر میکرد هنوز شمشیر اش میبرد. خودش را نشانای از خدا میخواند. خودش میخواهد که خودش را به فضاحت بکشاند.[2] او میگفت در یک جامعهی کوچکی علمی که شاید این روزها کسر کوچکی از جامعهی علمی کشور ما شود، از رهبری عالیقدر تبعیت نمیکنند. البته این گروه مثل همان نمایندهی شان در دورهی تانتخابات نه میتوانند، (و نه شاید نمیفهمند) که چطور باید آمار و ارقام را بررسی و اعلام کنند. همین جاهلان، که شاید حدیث مولا هم در موردشان صدق کند[3] باعث شدهاند، قباحت به جایی برسد که عکس رهبر و بنیانگذار این کشور را پاره کنند و به آتش بکشند. حالا هم بلند میشوند و نامه مینویسند به رئیس صدا و سیما که تو چرا این باعث پخش و اشاعهی این قباحت میشوی. ولی اصلا از خودشان نمیپرسند که چرا این اتفاق افتاد، جالب هم اینجاست که اصلا خودشان را مقصر نمیدانند[4] 1- سفر به مشهد 2-ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم ) / (سوره رعد، آیه 11) 3- حضرت امیرالمومنین (ع) فرمودهاند: دو طایفه کمر مرا شکستند: عالم متهتک و جاهل متنسک است. 4- صحبتهای رهبر معظم انقلاب در تاریخ 22/9/88