بسمهتعالی
برادر ارجمند جناب آقای احمدینژاد
خادم محترم ملت و ساکنان کشور جمهوری اسلامی ایران
سلام علیکم
میدانم که این روزها سخت درگیر حل مسائل و مشکلات مردم هستید، یا در عرصهی بینالمللی یا در عرصههای دیگر. میدانم همیشه همین سخت کاریها و سخت کوشیهاست که آدم را از رسیدنها وا میدارد. یکی از مصادیق این تلاشها رشد کاریکاتوری است. رسیدگی و فعالیت پر توان در حوزهای شما را از رسیدن به حوزهای دیگر وا میدارد.
به نظرم این روزها یکی از حوزههایی که به نظرم کنترلش از دستتان خارج شده حوزه اقتصادیست. به نظرم به علت خیلی از مشغلهها هنوز اخبار آن را نه دیده و نه شنیدهاید. شاهد مثال این سر شلوغیتان موجود است.(1)
میدانم که این روزها سخت مشغولید به فعالیت. به خوبی یادم هست در اولین دیدار حضوریتان وقتی معرفیام کردند، با امید و انرژی ترغیبم کردید به ادامه کار و استواری در همان مسیر، خودتان را هم مثال زدید. نمیدانم یادتان هست یا نه آنجا بود که اولین بار گفتید، سوخت بدنتان هستهایست و..... (2)
پس بدانید که میدانم سخت مشغول کار هستید و همچنان خسته نیستید. اما به علت مشغلهها بعضی از چیزها را نمیبینید و یا نمیشنوید. دوست داشتم در این کمبود وقتتان این فراز از نامه امیر(ع) به مالک را با هم بخوانیم:
« اخلاق رهبرى (روش برخورد با مردم) مهربانى با مردم را پوشش دل خویش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حیوان شکارى باشى که خوردن آنان را غنیمت دانى، زیرا مردم دو دسته اند، دسته اى برادر دینى تو، و دسته دیگر همانند تو در آفرینش میباشند، اگر گناهى از آنان سر میزند، یا علتهایى بر آنان عارض میشود، یا خواسته و ناخواسته، اشتباهى مرتکب میگردند، آنان را ببخشاى و بر آنان آسان گیر، آن گونه که دوست دارى خدا تو را ببخشاید و بر تو آسان گیرد.
به مردم نگو، به من فرمان دادند و من نیز فرمان میدهم، باید اطاعت شود، که این گونه خود بزرگ بینى دل را فاسد، و دین را پژمرده، و موجب زوال نعمتهاست. و اگر با مقام و قدرتى که دارى، دچار تکبر یا خود بزرگ بینى شدى به بزرگى حکومت پروردگار که برتر از تو است بنگر، که تو را از آن سرکشى نجات میدهد، و تندروى تو را فرو مینشاند، و عقل و اندیشه ات را به جایگاه اصلى باز میگرداند.»
خدمتگزار ما!
بدانید که اگر اقتصاد و معیشت مردم به خطر بیفتند همه چیزشان از دست میرود. انصاف نیست این همه فشار تحمل کردن. روز به روز به سبد خرید مردم کوچکتر میشود. نمیدانم ماشین شما هم از همانهایی است که رنگ شیشهاش دودیست یا نه. اما به نظرم ندیدید خانوادهای که در قصابی فقط پای مرغ میخرند.
شنیدهام در کلامی امیر(ع) کسی که مسئول است، به نوعی حق پدری به گردن خلق دارد. ما که در احترام به شما کم نگذاشتهایم، شاهدش تحمل این مردم در سختیهاست، فرض محال هم اگر بد خلقی ازمان دیدی، به کلام امیر(ع) در همان نامه به مالک که مراجعه کنید، باز هم اشکالی ندارد.
امیدوارم روزی شاهد لبخند رضایت آقایی باشید که در ابتدای صحبتهایتان برای فرجشان دعا میکنید.
والسلام
(1) دستور آقا در مورد آقای مشایی بعد از چند روز عملی شد، به نظرم آمد که نامه را نه دیده و محتوایش را نه شنیدهاید. در مورد 300 متخلف اقتصادی که فرمودید اسم دارید، در یک بازهی سه روز روزانه 4 تا 5 روزنامه در صفحه اولشان تیتر در خواست آقای پور محمدی، در خصوص تسلیم اسامی به سازمان مورد نظرشان را فریاد زدند و چند روزنامه نیم صفحه متن نامهاش را کار کردند، اما شما همچنان نه دیده بودید این درخواست را.
(2) به نظرم آبان سال 87 بود، در اتاق VIP سالن اجلاس.
...............................................
پ.1) بعد از شهریور 86 که نزدیک بود همهی زندگیام به علت یک پاراگراف از دست برود، به خودم قول دادم در موضوعاتی که ربطی به من ندارد ننویسم. اما اینبار به نظرم کمی به من هم ربط داشته باشد که وضعیت اقتصادیمان خراب است.
پ.ن2) حضرت رحمتللعالمین به داد شهر آلودهمان رسید و در روز ولادتش بود که باران رحمت الهی شهر تشنه را سیراب کرد.
پ.ن3) میگویند، جشنواره فجر امسال فیلمهای خیانتدار کمتری نسبت به سال قبل دارد، امیدوارم درست باشد.
پ.ن4) گاهی بعضی صحنهها آدم را به تصویرسازی میاندازد.