اندَر زِنامه

دست‌نوشت‌های یک مَن؛ یک مَنِ حقیقی در فضای مجازی؛ سیدمجتبی‌مومنی

اندَر زِنامه

دست‌نوشت‌های یک مَن؛ یک مَنِ حقیقی در فضای مجازی؛ سیدمجتبی‌مومنی

حرف‌ها گاهی از درون به بیرون و گاهی از بیرون به درون منتقل می شود.
«اندَر» و «زِ» هر کدام مصداقی برای این امر اند.

قبل‌نوشته‌ها

آخری‌ها

  

ماجرای حمله به سفارت ها در کشور ما تاریخی به وسعت تمام عمر انقلاب اسلامی دارد. سرآغاز این ماجرا حمله به سفارت آمریکا در سال 1359 بود. ماجرایی که به عنوان «انقلاب دوم» از آن یاد می شود. ماجرایی که باعث از هم پاشیدنِ به حق رابطه سیاسی دو دولت جمهوری اسلامی ایران و ایالت متحده آمریکا شد. ماجرایی که در آن برهه از انقلاب یکی از ملزومات درست و بهانه ای مناسب برای این ماجرا بود. اما این ماجرا(تسخیر سفارت خانه ها) از جمله مواردی است که تکرار های دیگر آن بعد از آن سال ها مورد تائید کسی نبوده و نیست.

ماجرای اعدام شیخ نمر در عربستان، به عنوان یکی از روحانیون شیعه کشور عربستان در چند روز گذشته باعث حمله به سفارت کشور عربستان سعودی شد. با این که در ماجرای حمله به سفارت، رد پای حضور طرفداران یک مرجع خاص که مشهور به مرجع انگلیسی است دیده می شود؛ اما نمی توان نقش مردم و برخی جریان های سیاسی را هم در این بین ندیده گرفت. شبی که در کنترل غیرقابل باور نیروهای انتظامی و واکنش دور از انتظار نیروهای امنیتی سفارت عربستان تسخیر و بخش هایی از آن در آتش سوخت.

 

سرعتِ کم

اما غیر از نیروهای امنیتی و دخالت عده‌ای تخریب‌گر که منسوب به مرجع خاصی هستند، چه عوامل دیگری را می توان در این جریان مقصر دانست؟ همراهی مردم و مسئولین نظام و مسئولین دولتی یکی از مواردی است که در کشور ما به عنوان یک نقطۀ مثبت می توان از آن یاد کرد. اما این همراهی تا آن جایی است که مردم احساس نکنند که کم‌کاری و سهل‌انگاری در مسیر اتفاق می افتد. یا این که به هر دلیلی واکنش درست،‌ صریح و به حق در مورد موضوعی داده نمی‌شود. ماجرای اعدام شیخ نمر را می توان یکی از این موارد دانست. وقتی واکنش رئیس‌جمهور کشورمان بیش از یک روز بعد از اتفاق اعدام شیخ نمر اتفاق می افتد، در حالی است که در حادثه‌ای شاید غیرمشابه و برای همدردی با مردم فرانسه در مورد حادثه تروریستی پاریس در اولین زمان بعد از حادثه پیغامی از سوی رئیس جمهور و ابراز هم دردی بود.

 

دو سر سوخت

یکی از طبعات دیگر این اقدام(تسخیر و تخریب سفارت) واکنش های دیگر کشورهای عربی بود که هرکدام از آن ها توانست به اندازه خود در کمرنگ کردن ماجرای اعدام شیخ نمر موثر باشد. کاهش و قطع روابط دیپلماتیک چند کشور عربی و آفریقایی، بعد از اقدام کشور عربستان، در ساعت های اول روزهای بعد از تحصن مخالفان هر کدام مانند یک بمب خبری در فضای رسانه ای توان خود را در جهت کم اهمیت و کم رنگ شدن جریان شیخ نمر به کار گرفت.

برخلاف تصور عوامانه و همیشگی که در مورد کشور عربستان و ادعاهای عقب ماندگی شان و از طرف دیگر چسباندن برچسب هایی مانند جوان و بی تجربه بودن دولتمردان این کشور، به نظر می رسد ابتکار عمل و واکنش های مناسب، عالی و بجای این کشور و دولتمردانش در برابر ماجرایی که برای سفارت هربستان در تهران اتفاق افتاد.

عربستانی که با اقدام اعدام شیخ نمر و تعداد دیگری از شیعیان و حتی نوجوانان سیزده ساله به عنوان متهم اصلی این جریان باید شناخته می شد، با واکنش دیر هنگام دولت و حماقت عده‌ای که به تحریک گروه های خاص به سفارتش در جمهوری اسلای آسیب رساندند. در یک بازی باخته توانست برنده از آب در بیاید و حتی واکنش های منفی را به سمت جمهوری اسلامی ایران گسیل کند.

شاید اگر واکنش‌های دولتمردان به خصوص جناب آقای رئیس جمهور کمی زودتر (از نظر زمانی چیزی مانند واکنش به کشتار مردم در پاریس توسط تروریست‌ها بود) اتفاق می افتاد، واکنش های مردمی شکل و رنگ دیگر داشت. جدا از واکنش دیر هنگام آقای رئیس جمهور محتوای پیام ایشان هم امیدواری چندانی را به مخاطب منتقل نمی کند. پیامی که آقای رئیس جمهور در مورد ماجرای شیخ نمر نوشته بود را به راحتی می توان به دو بخش مساوی(اگر نگوییم سهم سفارت خانه بیشتر از شیخِ شهید بود) تقسیم کرد.

دو بخشی که یک قسمت آن به طور کامل به اتفاق هایی که شب قبل از پیام(فردای روز اعدام شیخ نمر) در شهرهای تهران و مشهد در مورد سفارت و کنسولگری کشور عربستان اتفاق افتاده بود، پرداخت.

به نظر می رسد چنین سهل انگاری هایی باعث واکنش هایی می شود که طبعا ضرر آن بیشتر از نفع آن است و می تواند مانند همین نمونه بازی برده ای را که شاید نظام می توانست از آن بهره برداری های به حق و خوبی داشته باشد را از بین ببرد و به اصطلاح بسوزاند.

 

سید مجتبی مومنی
۱۶ دی ۹۴ ، ۲۰:۰۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

ماجرای حمله به سفارت ها در کشور ما تاریخی به وسعت تمام عمر انقلاب اسلامی دارد. سرآغاز این ماجرا حمله به سفارت آمریکا در سال 1359 بود. ماجرایی که به عنوان انقلاب دوم از آن یاد می شود. ماجرایی که باعث از هم پاشیدنِ به حق رابطه سیاسی دو دولت جمهوری اسلامی ایران و ایالت متحده آمریکا شد. ماجرایی که در آن برهه از انقلاب یکی از ملزومات درست و بهانه ای مناسب برای این ماجرا بود. اما بعد از گذر سال های متوالی از رشد و نمو انقلاب این اتفاق دیگر رخ نداد تا سال های فتنه و ماجرای سفارت انگلستان که در اقدامی منجبر به کم رنگ و قطع شدن روابط با انگلیس شد. ماجرای ترور شیخ نمر از روحانیون مبارز شیعه در کشور عربستان، بهانۀ دیگری بود تا این بار به کشور عربستان و سفارت‌خانۀ آن در ایران تجاوز شود.

تجاوزی که منجر به تسخیر سفارت و آتش سوزی در داخل آن و خسارت هایی شد. به گفتۀ شاهدان عینی حاضر در محل سفارت عربستان، عده ای با کوکتل ملوتوف و مواد آتش‌زا به سفارت حمله می کردند. عده‌ای با سرعت و مهارت از دیوارهای آن بالا می رفتند. این تجاوز و حمله ها تا جایی ادامه پیدا کرد که دفتر کار سفیر هم مورد تجاوز قرار گرفت و بعد از آن وسایل سفارت هم تخریب شد. این اقدام‌ها در حالی صورت گرفت که هیچ مجوز و برنامه‌ریزی رسمی برای برگزاری تحصن هم صورت نگرفته بود. نکتۀ جالب تر این ماجرا این است که کلیه برنامه‌ریزی‌ها برای روزهای بعد بود.

این که دولت ها در روند اجرایشان دچار اشتباهات، ظلم و تجاوز هم شوند دلیلی برای تجاوز به حریم‌شان نمی شود. از نظر قوانین بین‌المللی سفارت‌خانه هر کشور در کشور مهمان به منزله خاک و سرزمین‌اش حساب می شود و تمام قوانین کشورشان در زمین سفارت خانه پابرجاست.

کم کاری نیروهای امنیتی و نظامی در برقراری امنیت در کنار سفارت عربستان یکی از عواملی است که باعث شد تا معترضین بتوانند وارد فضای سفارتخانه شوند. بدیهی است در این بین نمی‌توان از کم کاری نیروهای نظامی هم غافل شد که باعث چنین پیشامدی شدند. به گفتی برخی از حاضران در صحنه ورود به سفارت، درب های سفارت که عموما دارای درصد امنیت بالایی هستند به آسانی باز شدند و اعضای سفارت خانه نیز آن را کاملا تخلیه کرده بودند. با توجه به کنار هم گذاشتن این پازل ها می توان به نتایج ناخوشایندی رسید. حال در این بین این سوال مطرح می شود، شور فاقد شعوری که باعث تسخیر و تخریب سفارت خانه عربستان سعودی بود، به دنبال چه بود؟ امروز که کشورهای عربی مانند بحرین و سودان و امارات متحده عربی روابط شان را با کشور ما قطع و یا به سطوح پایین تعامل دیپلماتیک رسانده اند.

این که نظام جمهوری اسلامی به خاطر اقدام احساسی عده ای که نه می توان گفت از دانشجویان و نه حزب اللهی ها و نه حتی خانواده جانباختگان فاجعۀ منا هستند منجر به چنین ضرری شد را می توان چگونه توجیه کرد؟ این در حالی است که نظام باید از نظر اقتصادی هم به دردسر بیفتد، جدا از هزینه های سیاسی در سطح بین الملل برای هر کدام از این آسیب ها هم باید غرامت های چنینی و چنان پرداخت شود.

این سفارت خانه در روزهایی که در فاجعۀ منا چند صد تن از هم وطنان مان به شهادت رسیدند شاهد این روزها نبود، اما بعد از اعدام روحانی شیعه به این روز افتاد. این که تسخیر سفارت خانه امتیاز و یا احساس خوبی برای عده ای دارد می تواند عواقب ناخوشایندی برای کشورمان در حوزه سیاست داخلی و بین‌المللی داشته باشد. این در حالی است که تاکید رهبر معظم انقلاب بر حفظ وحدت و داشتن رویه مسالمت آمیز به خصوص در مورد کشور های غیر مسلمان(و نه متجاوز و اشغال‌گر) است.

 غیر از این که حضرت آقا در خطبه های نمازجمعه سال 67 به عنوان، مسئول دولتی، امام جمعه و روحانی در مورد تجاوز به سفارت خانه ها صحبت کردند. ایشان در این خطبه ها به طور صریح می فرمایند که «به سفارت‌خانه‌ها نزدیک نشوید، من الان نزد شما شهادت می دهم که این کار قطعا و قطعا به ضرر اسلام و مسلمین و جمهوری اسلامی است.»

رهبری در ادامه حتی هشدار به حضور عوامل نفوذی دشمن در بین تحصن کنندگان می دهند و می فرمایند ممکن است این عوامل نفوذی از دیوارها بالا بروند و به اسم مردم دست به تخریب هایی بزنند. البته همه این موارد جرم است و اگر کسی آگاهانه این کار را بکن خیانت کرده است.

با این نگاه رهبری و عدم رضایت ایشان از چنین اقدام هایی می توان به این نتیجه رسید که این اقدام از طرف نیروهای مذهبی و حزب اللهی ها قابل دفاع نیست و حتی دفاع از حریم سفارت خانه در مواقع این چنینی دور از انتظار نیست. این که در مقابل سیاست های کشوری و یا در مورد موضوعی خاص اعتراض شود و احساسات درست و صادقانه خرج می شود، ‌یک اقدام مثبت و نشان از پویایی ملت و جوانان آن است، اما در مجموع وقتی همه گزینه‌ها را از غرامت، کاهش وجهۀ کشور در نظام سیاسی بین‌الملل و مهمتر از همه نارضایتی رهبری در چنین اقداماتی وجود دارد، کنار هم بگذاریم؛ چنین اقدامی صرفا آب در آسیاب دشمن است.

 

سید مجتبی مومنی
۱۴ دی ۹۴ ، ۱۷:۴۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

در طول روز سه بار اذان گفته می‌شود. صبح، ظهر و مغرب. عموما هم غیر از نماز صبح که یک وعده دورکعتی به صورت مجزاست. در دو نوبت بعد نمازها به‌طور پیوسته و متصل بهم خوانده می‌شود. یعنی ظهر و عصر به همراه هم. مغرب و عشا هم همراه هم. بیایید فکر کنیم که اگر بخواهیم نمازها را در پنج نوبت بخوانیم، چه می‌شود؟
طبعا اولین اتفاقی که می‌افتد، واکنش دیگران است:

- سُنّی شدی؟

- رفتی مکه جو گرفتت؟

- هنوووز نماز نخوندی؟

- ...و از این قبیل.

اما در ادامه چه اتفاقی افتد؟ تجربه شخصی نگارنده می‌گوید، بعداز مدتی برای دیگران عادی می‌شود که شما نماز را در پنج وعده مجزا از هم می‌خوانید. شاید هر ازگاهی هم در مواجهه با فرد جدیدی واکنش‌های اولیه‌اش مثل بقیه باشد و یا این که حتی سوال کند چرا این‌طور نماز می‌خوانید.

اگر دقت کنید در احوالات شما و حتی فعل نماز خواندن هیچ اتفاقی نمی‌افتد و تغییری بوجود نمی‌آید و تنها واکنش افراد غیر از خودتان پیدا می‌شود. فارغ از این که این واکنش‌ها و صاحب‌شان چه تاثیری در روند زندگی ما دارند و چقدر خودشان اهل تفکر و عمل هستند، آیا این‌گونه حرف‌های به اصطلاح خاله زنکی در رابطه عبد و معبودش اثر دارد؟ اگر دارد که هیچ، اما اگر ندارد؛ می‌توانم نوشتن را ادامه بدهم که شما هم ادامه متن را بخوانید.
حالا برسیم به این سوال که در سه نوبت نماز خواندن بهتر است یا در پنج نوبت؟

برای جواب دادن به این سوال می توان از چند منظر به آن توجه کرد. بدیهی است که از نظر فقهی هیچ تفاوتی در این بین وجود ندارد، از نظر ثواب و عقابی هم که برای خواندن و یا نخواندن نماز در روایات داریم باز هم این دو نماز یکسان محسوب می‌شود. اما چرا عده‌ای نماز را در پنج نوبت می‌خوانند؟

برای نماز پنج نوبتی عموما باید 5 بار مقدمات نماز را بجای آورد، مثلا 5 بار وضو گرفت، 5 بار مسواک زد، 5 بار لباس مرتب پوشید و 5 بار بوی خوش و عطر استعمال کرد و...

تصور کنید؟ همین مقدمات چه تاثیری در ذهن شخص نمازگذار و حال روحی و جسمی او دارد. حالا اگه اهل همه این مقدمات هم نباشد، همین وضو گرفتنِ با توجه، خودش اثر مثبت و خوشایندی دارد. تا این‌جا به حداقل اثرات برای شخص در جایگاه فردی خودش، در مرتبه حداقلی اشاره کردیم.

اما آیا این نماز خواندن اثر دیگری برای غیر از شخص نمازگذار دارد؟

تصور کنید، دوست، همکار، یکی از اعضای خانواده‌تان یا کسی که با او در یک فضای مشترک زندگی می‌کنید را، روزانه پنج‌بار در حال نماز خواندن او را ببینید. ناخواسته در ناخود‌آگاه‌تان یاد وجود و حضور خدا لمس می‌شود. در روزگاری که به برکت موبایل و تبلت و شبکه‌های اجتماعی که رشد قارچی دارند و هرکدام‌شان یک بستر مناسب برای غفلت‌اند، چنین اتفاقی می تواند چه اثری داشته باشد؟

در خاطرات شهید چمران آمده که او عموما در مکان های عمومی و در معرض دید نماز می خواند، وقتی از او دلیل را پرسیدند، گفت: امکان دارد کسی رویش نشود نماز بخواند یا به هر دلیلی سختش باشد در این فضاها نماز بخواند، ولی با دیدن من احساس خوبی پیدا می کند که بتواند نماز بخواند و یا حتی به راحتی در این مورد اظهار نظر کند.
حالا اگر ما نمازهای مان را پنج وعده ای کنیم و در همه جمع ها به این امر مقید باشیم ناخواسته می توانیم چنین اثراتی هم روی فضای اطراف و غیر از خودمان داشته باشیم.
پ.ن: طبعا می‌دانم که طرح چنین بحثی و پاسخی در این حد مختصر و کوتاه نیاز به بحث و حجم زیادی از محتوا دارد، اما به‌نظرم با همین حد از استدلال می‌توان کار را شروع کرد، باقی‌اش می شود پای کسی که می‌خواهد در این مسیر قدم بزند.  

 

سید مجتبی مومنی
۱۲ خرداد ۹۴ ، ۰۹:۳۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 سال 1393 از طرف مقام معظم رهبری به عنوان سال اقتصاد و فرهنگ با مدیریت جهادی نام گذاری شده است. در این بین توضیحات ایشان در مورد نام گذاری امسال و تاکید بسیار زیادی که روی فرهنگ داشتند و عنوان کردن مطالبی چون اهمیت فرهنگ از اقتصاد بیشتر است یا این که حاضرم جانم را در راه فرهنگ فدا کنم؛ مواردی است که به اهمیت بسیار زیاد این حوزه می افزاید. بدیهی است که انتظار می رود که در این سال فعالیت های فرهنگی و قالب های اثرگذار آن در بین جامعه و مسئولین اثرگذار تر و با رشد فزاینده ای پیش برود. در این بین اتفاق های قابل تشکری هم به وقوع پیوسته که به گسترش فعالیت های این عرصه کمک کند اما چرا اثری از این گونه عملکردها در بین جامعه و لایه های مختلف ظهور و بروز پیدا نمی کند.

ب بسم الله

بدیهی است قبل از هرگونه بحث و صحبت در مورد فرهنگ و فعالیت های فرهنگی لازم است در مورد مفهوم فرهنگ و یا به اصطلاح آن مفهومی از فرهنگ که مد نظر ماست، صحبت کنیم. یکی از مواردی که در مورد فرهنگ و تعریف آن وجود دارد تکثر تعریف و عنوان در مورد فرهنگ است. تنوع تعاریف در مورد فرهنگ تا اندازه ای است که عده ای برای تعریف فرهنگ در ابتدا اقدام به تعریف وابسته ها و پیوسته های آن می کنند و البته همین امر هم باعث دور شدن از اصل موضوع فرهنگ می شود. وابسته هایی مانند جامعه، انسان، تمدن و حتی حکومت و حاکمیت. با این تفاسیر در یک تعریف کلی ساده و برای این که بتوانیم چارچوبی برای فرهنگ بسازیم، می توان گفت که فرهنگ به مجموعه روش های مربوط به ادب، علم و معرفت، اداب، رسوم و هنرها و سنت های مخصوص یک جامعه است. این مجموعه در طول سال های زیاد به صورت یک رفتار با ثبات، دارای قانون برای اجرا و انتقال به نسل های بعد؛ در آمده است.

.......

متن کامل در ادامه مطلب موجود است. 

این مطلب در اینجا منتشر شده است. 


سید مجتبی مومنی
۱۹ آبان ۹۳ ، ۱۷:۵۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
ما آدم‌ها در تعاملات و در برهه‌های مختلف زندگی دچار مشکلات و سختی‌هایی می‌شویم. ذات‌مان طوری است که می‌خواهیم از سختی‌ها بگریزیم و رها شویم. دوست نداریم به گرفتاری بخوریم دچار سختی شویم و آزار ببینیم. اما اگر در این بین دچار هر مشکل و سختی هم بشویم اولین راه فرار این است که درد و سختی و دلیل را به گردن دیگران بیندازیم.

مثلا بگوییم:

 تقصیر فلانی بود

او این کار را کرد

او باعثش شد

او از من سو استفاده کرد

او مظلوم نمایی کرد

 

ولی اگر با منطق وجدان و منتهای وجود خودمان ببینیم می‌بینیم که یک ام وسط بوده که این کار را کرده است.

این مورد اصلا و ابدا استثنا بردار نیست.

اگر کسی در معادلات اقتصادی شکست بخورد، خودش به خاطر سود یا هر چیز دیگر راه را باز دیده و اقدام کرد و نمی‌تواند تقصیر را گردن موسسه، بانک و شریک بیندازد.

کسی که بواسطه ترحم و دل‌سوزی کاری برای کسی کرده و بعدش لطمه خورده و کباب شده نمی‌تواند بگوید فلانی گولم زد و ترحم مرا بر انگیخت چون یک خودم (ام) وسط بوده است.

با این اوصاف سبب همه سختی‌ها بلایا و گرفتاری‌های زندگی همان ام است.

که گاهی می‌شود: خودم

دلم

احساسم

قلبم

ترحمم

اعتمادم و....

خودمان گاهی خودمان را می‌سوزانیم و بعد طرف مقابل را ملامت می‌کنیم که تو باعث شدی....

نه اصل ماجرا در وجود خودمان است. اگر هم طرف یا جریان مقابل هم مقصر باشد اندازه تقصیرش خیلی کم‌تر است از ام.

توفیق بی‌هیئت ماندن امسال هم یکی از این ام هاست که خدا روزی‌ام نکرد و امیدوارم آثارش زودتر تمام شود.

پ.ن: این ها را نوشتم برای آن هایی که در مورد هیئت مجازی امسال پرسیدند. دعای‌م کنید.  

سید مجتبی مومنی
۰۵ آبان ۹۳ ، ۱۴:۲۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
چند سال پیش شاید نزدیک به هشت سال؛ مسئول یک بخش تامین محتوا بودم، چیزی شبیه دبیر بخش یا ... در آن روزها بازار وبلاگ و وبلاگ نویسی خیلی داغ بود، چیزی شبیه شبکه های موبایلی این روز؛ متخصص و غیر متخصص و ... هم نداشت. هر کس هر کاری می خواست و هر مطلبی می خواست در وبلاگ‌اش می‌نوشت. من هم در همان برهه دنبال گزینه برای مطلب نوشتن در بین این صفحات بودم.

به قول یک جامعه شناس، وبلاگ آن روزها یک تخلیه گاه اجتماعی بود. واقعا تخلیه‌گاه بود. یعنی کسانی که فرق ساده‌‌نویسی و شکسته را نمی‌دانستند داعی‌دار نوشتن و ... بودند. برخی‌ها وبلاگ‌شان تا 5 نوبت در روز؛ به‌روز می‌شد، بعضی دیگر برای بالا رفتن بازدید آمارشان؛ دیوانه‌وار به وبلاگ‌های مختلف سر می‌زدند.

همان روزها یکی از همکاران یک پست جالب نوشته بود، تیتر مطلب این بود؛ ما آدم‌های تنهای امروزی. موضوع مطلب و ریز عنوان ها یادم نیست، اما کلیتش در مورد تنهایی آدم ها بود و این که تنهایی شان را در محیط مجازی پر می کنند و برای هر تعاملی داشته و نداشته در فضای مجازی خواهش می کنند، التماس می کنند، گاهی هم ناز و ادا در می آورند.

 این روزها درگیر چیزی شبیه بررسی و مطالعات شبکه های اجتماعی همراه، مخصوص تلفن های همراه؛ ام. مواردی مانند اینستاگرام، وایبر، واتس آپ و تانگو و بقیه نرم افزارهای که طبقه دسته بندی علمی نمی توانند شبکه اجتماعی هم باشند.

نتیجه کاربری استفاده از آن جالب است، یک دسته بندی عریض و طویل دارد، از آن جایی که نمی دانم، منتشر می شود یا نهع ترجیح می دهم یافته های مشترک اش را بگویم.

تقریبا بیشترین کاربران؛ این شبکه ها از روی نیاز و کمبود به سراغ این شبکه ها می روند. (این دسته بندی بسیار عریض و طویل است، من خلاصۀ خلاصۀ خلاصه‌اش کردم.)

گروه دوم کسانی هستند که منفعت و سود مالی می برند؛ دسته آخر که تقریبا خیلی محدود هستند، با انگیزه های اعتقادی کاربر هستند.

در یک مطلب تفضیلی این قسمت ها را دیدم، شما هم بخوانیدش:  

شیک بودن، راحت بودن، عدم تعلق به باید و نباید‌های دینی، پر انرژی بودن، آزادی در لذت بردن، سطحی بودن، نسبی‌گرایی، خودمحوری، خود مطرح بودن بخشی از مولفه های استفاده کنندگان از شبکه های اجتماعی موبایل است.  

دقت در مفهوم خوشبختی و زیبایی مد نظر این شبکه‌ها نشان می‌دهد، فشار برای ارائه خود در این قالب‌ها با واقعیت موجود زندگی فرد، فاصله زیادی دارد. در‌حالی‌که کاربر هدفش از برقراری ارتباط گِره‌گشودن از مشکلات درونی و بهره‌مندی از حس همدلی است، بایسته‌های حضور در این فضاها، خود دیگری را به وی تحمیل می‌کند. خوشبختی، مفهومی است که با اضافه‌شدن کامنت‌ها و لایک‌ها گِره خورده است و این موفقیت جز با جذاب‌بودن آن هم مطابق سبک زندگی غربی محقق نمی‌شود.

این روزها یاد پست آن همکارم می‌افتم؛ ولی با این عنوان که "ما آدم‌های خودخواه امروزی" 

................

پ.ن۱) راه مبارزه با این شبکه‌ها قطعا فیلتر کردن صرف نیست.

پ.ن۲) در همین رابطه می توانید این و این‌یکی را ببینید.

پ.ن۳) این یادداشت  به قلم چند سال پیش و حال و هوایش است؛ اول پاییز چند سالی است که باز نشر می کنم‌اش.

سید مجتبی مومنی
۳۱ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۳۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

پرداختن به زندگی افرادی که در ایام دفاع مقدس در صنف های و جایگاه های مختلف حضور داشته اند خودش دارای جذابیت خاص پرداختن است. از این نمونه می توان به زندگی فرماندهان، غواصان و یا... اشاره کرد.

هرکدام از این داستان ها علاوه بر جذابیت های ذاتی که در مورد دفاع مقدس و جریان های وابسته به آن دارند چشم مخاطب را به دنیایی جدید از روابط و تعاملات در بین رزمندگان باز می کنند و بعضا در این بین اطلاعات جالبی در اختیار مخاطب قرار می دهند. مثلا زندگی شخصی فرماندهان و اعاملاتشان در زمان جنگ با همرزمان و حتی اعضای خانواده. در این بین آشنایی با زندگی صنف های مختلف حال و هوای دیگری دارد، مثل مکانیک ها و تعمیرکارها. حاج عباس علی یاقری یکی از این نمونه هاست. او کسی است که نه از فرماندهان زمان دفاع مقدس بوده نه کسی که در دوره جنگ شهرت خاصی داشته باشد. او در واقع در یکی از رسته های مکانیکی خودرو(گلگیرسازی) فعالیت داشته است. در روایت های داستان خودش را گلگیر ساز معرفی می کند. یکی از مشکلاتی که در دوره دفاع مقدس رزمندگان بسیار با آن درگیر بودند، آسیب دیدن خودروها و ماشین های در حال کار بوده است. حضور حاج عباس دست طلا(دکتر عباس؛ لقب هایی بود که در جبهه به او داده شده بود) یکی از مواردی است که روایت آن در کتاب عباس دست طلا آمده است.

کتاب عباس دست طلا در واقع روایت داستان حضور حاج عباس علی در جبهه است، او برای اولین بار به عنوان یکی از اعضای تیم مکانیک ها عازم جبهه ها می شود و در کرمانشاه ئ پشت جبهه مشغول خدمت رسانی می شود. همین حضور او باعث علاقه مندی و تعلق اش به جبهه ها می شود و در ادامه خودش با جمع کردن همکارانش برای اعزام به جبهه ها پیش قدم می شود. در این کتاب روایت جنگ از پشت جبهه ها و از منظر یک تعمیرکار خودرو نقل می شود. و اتفاق ها از چشم او روایت می شود مخاطب تصاویر را از منظر یک مکانیک ساده، بی آلایش و به تعبیر خودش بچه پایین شهر می بیند.

یکی از موارد قابل توجه در مورد این کتاب، نظر حضرت آقا در مورد آن است: «کتاب این آقای حاج عباس دست طلا را که مفصل و با جزئیات خواندم. خیلی خوب بود انصافاً؛ مخصوصاً کتاب ایشان؛ هم مطلب در آن زیاد بود، هم آثار صفا و صداقت در آن کاملاً محسوس بود و انسان می‌دید. خداوند ان‌شاءالله فرزند شهید ایشان را با پیغمبر محشور کند و خودشان را هم محفوظ بدارد.»

داستان عباس دست طلا توسط انتشارات فاتحان منتشر شده است. خاطره نگار کتاب محبوبه معراجی پور است. طرح جلد این کتاب شامل تصویر حاج عباس علی باقری پشت فرمان یک جیپ است و یک نماد اسلیمی دست، (طرح هایی که روی علامت ها در ایام محرم به عنوان نماد دست حضرت ابالفضل(ع) استفاده می شود) است. با دیدن عکس اولین چیزی که به ذهن مخاطب منتقل می شود این است که احتمالا در طول داستان با زندگی یک جانباز مواجه می شود، اما این ارتباط دست طلایی تنها به مهارت دستان حاج عباس علی است که گاهی دست طلا بوده، گاهی فابریک و گاهی هم دکتر. این کتاب برای هفتمین بار در مرداد ماه سال 1393 با تیراژ سه هزار نسخه منتشر و باز نشر شد.

 روایت داستان کتاب بعد از پایان هشت سال جنگ به ماجرای رحلت حضرت امام و کمک به ساخت ضریح امام می رسد که باز هم حاج عباس در ساخت آن کمک کرده است. بخش انتهایی کتاب شامل تصاویر حضور حاج عباس به همراه دوستانش در جبهه است. حضور در فضای کارگاه و مشغول تعمیر ماشین های نطلمی از جمله تصاویری است که شاید در هر کتاب روایت ایام دفاع مقدس دیده نشود.

این مطلب در اینجا منتشر شده است. 

سید مجتبی مومنی
۳۱ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۴۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

فمنیسم عصنری برای تخریب خانواده /زنانی که نمی‌خواهند طبیعی باشند!

ایجاد و گسترش تفکری به نام فمنیسم در میان زنان با بهانه هایی مانند برابری زن و مرد، شرایطی نامناسب را برای دوری زنان از جایگاه واقعی آنان در خانواده و جامعه فراهم کرده است که تنها هدف آن لطمه زدن به بنیادهای خانواده و جوامع است. به گزارش گروه اجتماعی فرهنگ نیوز، فمنیسم و جنبش اصالت به زن یکی از موضوعاتی است که در دهه آخر قرن نوزدهم با بهانه‌هایی مانند استثمار زن و ضایع شدن حق او راه‌اندازی شد. بهانه‌ای برای مساوی بودن و یکسان بودن؛ یکسان بودن و حقوقی که به تعبیری باید به‌طور یکسان بین دو جنس متفاوت با ساختارهای و ویژگی‌های متنوع و بعضاً متضاد تقسیم می‌شد. بهانه‌هایی که می‌توانست این دو جنس را به هم نزدیک و در واقع دور کند.

 

شلیک به نقش‌های زنانه

 فمنیست‌ها به برخی از نقش‌هایی که زنان بر عهده دارند، ایراد وارد می‌کنند. نقش‌هایی که با اصالت زن تطبیق دارد، مثلاً مادری در نگاه فمنیسم از مهم‌ترین مصادیقی است که از آن به عنوان یکی از نقش‌های کلیشه‌ای یاد می‌کنند و آن را نه تنها کمالی برای زن نمی‌دانند، بلکه عامل تحقیر زنان و حربه جامعه مردسالار برای استمرار سلطه خود تلقی می‌کنند. فمنیست‌ها بین «مادر زیست شناختی» و «مادر اجتماعی» تفاوت قائل می‌شوند. به اعتقاد آن‌ها هیچ دلیل ذاتی وجود ندارد که مادر زیست شناختی که عهده‌دار تولد فرزند است، با مادر اجتماعی که عهده‌دار تربیت و پرورش اوست یکی باشد.

...

متن کامل در ادامه مطلب موجود است.

این مطلب در اینجا منتشر شده است. 

سید مجتبی مومنی
۲۹ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۵۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

گدایی گدایی است چه با ابزار هنری چه با مظلوم نمایی هنرمندانه  

تکدی گری فارغ از هر دلیلی که داشته باشد، ریشه های پویایی و فعالیت های کارآمد و صحیح را از بین می برد و همچنین از جامعه صحنه ای سیاه به نمایش می گذارد .به گزارش گروه فرهنگی فرهنگ نیوز، جامعه شناسان و روانشاسان اجتماعی گدایی و تکدی گری را یکی از شغل های کاذب می دانند. اما این شغل کاذب دارای اسیب های اجتماعی و فرهنگی زیادی است. متأسفانه برخی باورهای غلط و ترحم های نابجا به طور فزاینده ای این شغل را افزایش داده و برای آن انواع هم تعریف کرده است.

این انواع شامل مدل ها و ورژن های جدیدی برای آن شده است که تقریبا در همه فضای اجتماع رشد پیدا کرده است، مانند مدل هایی که در وسایل نقلیه عمومی رواج پیدا کرده است. اتوبوس، تاکسی و بدترین اش در مترو. هر کدام از این گروه های متکدی برای کارشان سبک و سیاق خاصی دارند.

یکی از مواردی که این روزها در کوچه و بازار و در حاشیه خیابان ها هم کم وجود ندارد، گدایی کردن به همین شیوه ی مدرن است. جوانی یا جوانانی که با استفاده از ابزارهای هنری به خصوص آلات موسیقی به گدایی کردن می پردازند. در گذشته کوچه گردهایی بودند که با دستگاه آکاردئون در کوچه ها پرسه می زدند و با خواندن برخی قطعات معروف و خاص از هنرشان استفاده می کردند یا برخی با خواندن برخی تصنیف های عاشقانه یا عارفانه در مدح اهل بیت امرار معاش می کردند؛ اما این روزها استفاده کردن از هنر و آلات موسیقی کمی فرق کرده است. مثل اینکه یک نفر با بوم و قلم در برابر یک منظره ایستاده است و سعی در به تصویر کشیدن منظره مقابلش دارد یا یک جوان با ویولن به دیواری تکیه داده و ساز می زند و یا اینکه دو یا سه جوان به همراه چند ابزار موسیقی در گوشه ای نشسته اند و مشغول نواختن اند. همه و همه این ها از مدل های جدید گدایی محسوب می شود.

 وجه مشترک همه این موارد ظاهر هنری و استفاده از وسیله ای برای جمع کردن پول است. این وسیله گاهی کلاه هنرمند است که به صورت وارونه روی زمین قرار گرفته یا این که جعبه یکی از ابزارها, مانند کیف ویولن یا سنتور است. که به صورت نیمه باز در کنار آنها قرار دارد و تعدادی اسکناس چند هزار تومانی در آن است. منظره ای که در ذهن مخاطب احساس ترحم را به جوشش می اندازد.

این مورد که تا چندی پیش در برخی نقاط خاص مانند نزدیک دانشگاه ها و محیط هایی همچون کافی شاپ ها وجود داشته؛ این روزها دیگر محیط خاصی را شامل نمی شود. این گروه ها حالا در حاشیه پیاده روها و در مقابل فروشگاه های مختلف، از لوازم آرایش گرفته تا مانتو فروشی و لوازم التحریر هم می نشینند. حال این سوال پیش می آید که آیا این ها کسانی هستند که به لحاظ مالی دارای مشکل اند و توانایی اداره مالی زندگی شان را ندارند؟ و به جایی رسیده اند که دیگر هیچ کاری از آنها بر نمی آید؟

چندی قبل خبرگزاری ها محتوایی را منتشر کردند مبنی بر این که لباس و بعضا زیور آلات میلیونی مارک‌ دار آویزان به سر و گردن و دستان برخی از این نوازندگان که شاید هنرمند هم باشند؛ نشان می‌دهد؛ این جماعت حتی مثل گداهای نسل قبل هیچ اصراری به مظلوم‌ نمایی و نمایش فلاکت ندارند. آن ها با سر و وضع مرتب و بعضا شیک و به روز مشغول گدایی کردن هستند.

ابزار قیمتی در دست متکدیان هنر

 در ادامه همین موضوع نکته جالب دیگری هم وجود دارد و آن ابزارهای مورد استفاده برای گدایی هنری است. برخی معتقدند تعدادی از ابزار آلات موسیقی این افراد و تجهیزات جانبی آن، چند ده میلیون تومان!! قیمت دارد. علی.ن، دانشجوی موسیقی دانشگاه تهران است. او معتقد است بعضی از آلات موسیقی در دست این افراد دیده تا هفت میلیون تومان هم ارزش دارد. او می گوید اگر این ها گدا هستند و تکدی گری می کنند چطور می توانند چنین ابزارهای با کیفیت و گرانی را تهیه کنند.  

علاوه بر این موارد نکته های دیگری در مورد این ژانر متکدی وجود دارد. این متکدی ها با نشستن در حاشیه پیاده رو ها علاوه بر اینکه زیبایی بصری شهر را برهم می زند به نوعی سیاه نمایی و احساس ناخوشایندی به مخاطبان و در واقع رهگذران القا می کند. احساس نا امیدی و ناخوشایندی برای کسانی که در جامعه زندگی می کنند و با نگاه ترحم آمیز به این جوانان نگاه می کنند از اثرات این اتفاق است.

نکته ی دیگر در همین باره اصالت تکدی گری است. این نوع از گدایی با این که ظاهری متفاوت دارد ولی ماهیت آن در واقع همان گدایی کردن است و همان آسیب های اجتماعی را دارد که گدایی به سبک و سیاق های دیگر در معابر دارد.

بلد نیستند  

محمد رضا . ع؛ در یکی از هنرکده های موسیقی حوالی میدان ونک مشغول به تدریس است. او می گوید: تاکنون تعداد زیادی از این نوازنده ها را دیده است؛ او معتقد است در قالب های هنری خاصی ساز نمی زنند و بعضی های شان حتی قواعد موسیقایی را هم رعایت نمی کنند.

او معتقد است برخی از این افراد صرفا می توانند صدایی از آلت موسیقی شان در بیاورند و نوازندگی شان به خصوص در مورد ویولن اصلا اصولی نیست. او می گوید: من قطعا نمی توانم در مورد همه این افراد نظر قاطع و بدون تغییربدهم. اما در مواردی که دیده ام معتقدم این ها این کاره نیستند. با این توضیحات می توان علت نیازمند بودن به کمک مالی و یا در برخی موارد نیاز به جلب توجه و ترحم را هم از جمله عواملی دانست که این افراد به گدایی هنری روی می آوردند؛ دانست.  

تکدی گری فارغ از هر دلیلی که داشته باشد، ریشه های پویایی و فعالیت های کارآمد و صحیح را از بین می برد و همچنین از جامعه صحنه ای سیاه به نمایش می گذارد که در یک جمله به مخاطب این پیام القا می شود که وضعیت جامعه آنقدر سیاه شده است که دیگر متمولین و شیک پوش ها هم برای امرار معاش راهی جز تکدی گری ندارند. پیامی که فارغ از مشکلات موجود در جامعه با واقعیت ها فاصله ای بسیار دارد. 

این مطلب در اینجا منتشر شده است. 

سید مجتبی مومنی
۲۷ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۵۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

یکی از نرم‌افزار‌های پر طرفدار این روزهای موبایل است. در این نرم‌افزار کاربر تصاویری را گرفته یا در حافظه موبایل خود دارد و با دیگران به اشتراک می‌گذارد. در این نرم‌افزار عده ای شما را دنبال می‌کنند و شما هم عده ای را دنبال می‌کنید. این می‌شود، دنبال کننده و دنبال شونده.

یکی از عواملی که باعث می‌شود کاربران زمان خود را به طور فزاینده در اینستا صرف کنند و از صفحه ای به صفحه  دیگر بروند، لایک بزنند و نظر(کامنت) بگذارند، بیشتر دیده شدن است؛ بیشتر مورد توجه قرار گرفتن است. تجربه می‌گوید که در دنیای مجازی هم مانند دنیای حقیقی برای داشتن ارتباط دو طرفه نیاز به تعامل است؛ تعاملی دو سویه و برای همین است که برای یافتن یک لایک بیشتر زحمت بیشتری می‌کشیم. می‌خواهیم طرفداران و دنبال کننده‌های بیشتری داشته باشیم. عاطفه.س 27 ساله کارمند یک شرکت خصوصی است. او می‌گوید روزهای اول تنها کسانی را که می‌شناختم و آن‌ها مرا می‌شناختند دنبال می‌کردم (همه اشخاص حقیقی و آشنایان دنیای واقعی ام بودند) و برای همین تعداد لایک‌هایم کم بود بعد از مدتی به صفحات دیگران می‌رفتم و برایشان نظر می‌گذاشتم و لایک شان می‌کردم به همین ترتیب تعداد دوستانم بیشتر شد. و الان پست‌هایم در طول یک روز بیشتر از صد لایک می‌خورند. همین عامل حس خوشایندی دارد. این که تصاویرم لایک بخورند حس دیده شدن و مورد توجه بودن است. این که در طول یک روز تعداد زیادی از آدم‌ها تصویر کاربر را تائید کنند و به او توجه کنند.

 

مطلب کامل در ادامه مطلب موجود است.

این مطلب در روزنامه همشهری منتشر و در اینجا بازنشر شد.


سید مجتبی مومنی
۱۹ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۵۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر