اندَر زِنامه

دست‌نوشت‌های یک مَن؛ یک مَنِ حقیقی در فضای مجازی؛ سیدمجتبی‌مومنی

اندَر زِنامه

دست‌نوشت‌های یک مَن؛ یک مَنِ حقیقی در فضای مجازی؛ سیدمجتبی‌مومنی

حرف‌ها گاهی از درون به بیرون و گاهی از بیرون به درون منتقل می شود.
«اندَر» و «زِ» هر کدام مصداقی برای این امر اند.

قبل‌نوشته‌ها

آخری‌ها

کمی کوچک‌تر از حالا که بودم -فکر می‌کنم سال دوم راهنمایی- اولین نشریه‌ی مدرسه‌ی مان را در آوردیم. «امید انقلاب». این اولین‌ نشریه بود، که بعد از سال‌های ابتدائی و روزنامه دیواری‌ها برای دبستان‌مان آمده می‌کردیم. دست‌نویس بود، سیاه‌و سفید. روی کاغذ آ3 می‌نوشتیم، بعد از وسط تای‌ش می‌کردیم. چه روزهایی داشتیم. حدود چند ماهی از ریاست مجمع تشخیص آقای هاشمی گذشته بود، در افتتاحیه‌ی برنامه‌ای آمده بودند. ما هم برای مصاحبه انتخاب شده بودیم، نمی‌دانم ترس بود یا هیجان یا... . ولی ضربان قلبم آن‌قدر زیاد شده بود، که در زانوان هم این ضربان را حس می‌کردم. مصاحبه‌ی  ده دقیقه‌ای ما اندازه‌ی یک ساعت از من زمان و انرژی برد، و شاید کاملا ناتوان شدم.   امسال اتحادیه برای گرامی‌داشت سی‌امین سال تاسیس قدیمی‌ها و یاوران اتحادیه را گرد هم آورد، در بین مهمان‌ها دکتر حدادعادل هم بود، قرار شد در اثنای همایش با او هم صحبت کنیم. البته ورود به پاویون را کلن ممنوع کرده بودند، ولی قبل از شروع نوبت عصر همایش چند دقیقه‌ای هم‌کلام شدیم. یادش به‌خیر در زمانی که نماینده‌ی مجلس ششم بود، یادم نیست برای چه موضوعی مصاحبه می‌کردم، خیلی جوان‌تر از حالا بود. آن روز در همایش خیلی شکسته شده بود. دست‌هایش را گرفته بودم، و تقریبا زانو زده بودم (کار در شرایط سخت است دیگر) و کاملا دقیق. پشت اتوبوسی دیدم، نوشته بودند: ...این قافله‌‌ی عمر...  ............................................... پ.ن: کاش از ایام کوچک‌تر بودن‌م هم عکس داشتم.
سید مجتبی مومنی
۲۳ اسفند ۸۸ ، ۱۳:۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
1. گاهی از اوقات این افراد پیش‌بینی نشده کارهایی انجام می‌دهند که سوال برانگیز است. رییس کمیسیون فرهنگی دولت/ رییس دفتر رییس‌جمهور/ مسئول نهاد ریاست جمهوری و ... عنوان‌هایی‌ست که اسفندیار رحیم مشایی یدک می‌کشد. حضور او در نمایشگاه سوپر استاری معلوم‌الحال، و ...      2: هدیه تهرانی می‌گوید سازمان میراث فرهنگی و گردشگری 220 میلیون تومان برای برپایی نمایشگاه عکس‌ش به وی کمک کرده است؛ اما سخنگوی این سازمان اعلام کرد تنها 80 میلیون تومان به این هنرمند اعطا شده است.  جای تعجب است، با این‌که نمایشگاه تهرانی به  هیچ وجه با میراث و گردش‌گری ربطی ندارد، چگونه استحقاق دریافت چنین کمکی را داشته‌است. این در حالی‌ست که که در بسیاری از استان‌های کشور بناهایی تاریخی وجود دارد که با مرمت آن می‌شود، گردش‌گری داخلی را ترویج داد و مستحکم کرد.  دلیل سخنگوی این سازمان بسیار جالب است. محسنی گفت: این حمایت به‌ دنبال انتخاب نام «آبان‌گان» برای نمایشگاه عکس ایشان و تلاش سازمان برای معرفی جشن ایرانی آبان‌گان در ستایش آب انجام شده است. گذشته از این، سازمان در این اقدام از یک هنرمند حمایت کرده است که لزوما کارهایش نباید وجه میراثی داشته باشد.  3. در آخرین روزهای نمایشگاه و بعد از حضور رئیس کمیسیون فرهنگی دولت، برخی از دست‌اندرکاران این نمایشگاه خبر دادند که اسفندیار رحیم‌مشایی، گران‌ترین تابلوی این نمایشگاه را به بهای سه‌میلیون‌و‌هفتصدهزار تومان خریده‌است. لابد در راستای اعتلای و ترویج فرهنگ ناب اسلامی و ایران این اقدام صورت گرفته است.    ............................ پ.ن ا: در باره‌ صحبت‌هایی مشایی در جمع ...، سلیمی‌نمین می‌گوید: از نظر بنده آقای مشایی تنها یک شان تملق‌گویانه دارد. او معتقد است(گفته‌است): آقای مشایی با همین تملق‌گویی‌ها به این جایگاه رسیده و بنده بیش از این شانی برای وی قائل نیستم که بخواهم در مورد نظراتش اظهارنظر کنم، شاید اظهارات آقای مشایی فقط برای افرادی نظیر خانم هدیه تهرانی ارزش داشته باشد. پ.ن2: امام علی (ع) :  مَن‌ْ وَضَع‌َ نَفْسَه‌ُ مَواضِع‌َ التُّهَمَة‌ِ فَلا یَلوُمَن‌َّ مَن‌ْ اَساءَ بِه‌ِ الظَّن‌َّ.  کسی‌ که‌ خود را در معرض‌ و در موارد تهمت‌ قرار دهد، نباید کسانی‌ راکه‌ به‌ او سوءظن‌ پیدا می‌کنند، سرزنش‌ کند. (نهج‌البلاغه‌ـ حکمت‌159) پ.ن3: متن صحبت‌های مشایی در مورد پیامبران در ادامه مطلب موجود است.ژ پ.ن۴: یک روز یکی دیگر از نزدیکان یکی دیگر از روسای جمهور جمهوری اسلامی ایران هم: پ.ن۵: عشق و حال نوروزی در زمستان به همت سازمان جهانگردی جمهوری اسلامی ایران. پ.ن۶: اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا حضرت نوح با 950 سال عمر نتوانست مدیریت جامع کند چرا که عدالت را ایجاد نکرده است. آمدن پیامبران در طول تاریخ برای تمام شدن دوره‌های قبلی پیامبری بوده است اگر هر پیامبر مدیریت درستی می‌کرد عدالت برقرار می‌شد این را من از خودم نمی‌گویم قرآن می‌گوید. رئیس دفتر احمدی‌نژاد گفت: شاید بوعلی‌سینا در عصر خود قامتی برجسته داشته اما قرار نیست افتخار هزار سال بعد آدمیان نیز باشد و این نشانه فقر انسان‌ها در دهه‌های بعدی است چرا که نشان می‌دهد فرصت شکوفایی در دوره‌های متعدد پدید نیامده است. به گزارش ایلنا، رحیم مشایی در پانزدهمین جشنواره تحقیقاتی علوم پزشکی رازی افزود: جایگاه دانشمندان را در برنامه پیشرفت‌های خود تکریم می‌کنیم چرا که سهم اهمیت یک نعمت مهم‌ترین بخش از شکر نعمت است. کسی که نعمتی را درک نکند نمی‌تواند شاکر آن باشد. درک ابعاد شخصیت‌های بزرگ یک واجب عینی است و اگر افراد دیگر در این زمینه از ما سبقت گرفته‌اند از مسئولیت ما در شناخت این افراد کم نمی‌کند. وی ادامه داد: ۳۰ سال گذشته حقیقت انقلاب یک حقیقت بازگشت بود چرا که ما ملتی نبودیم که پس از انقلاب از نقطه صفر شروع کنیم. انقلاب بازگشت به حقیقت وجودی خود در گذشته بوده است و معادلت سیاسی جهان این انقلاب را برنمی‌تابید چرا که این انقلاب یک انقلاب فرهنگی، علمی و معرفتی بوده است و ملت ایران این تحقیر تاریخی را نتوانسته است تحمل کند. مشایی گفت: تجدید حیات فکری در سایه انقلاب آغاز شد و برای به ثمر رسیدن حداکثر ظرفیت‌ها نیازمند تجدید حیات علمی هستیم و اگر بازگشت به ارزش‌های دینی و فرهنگی در سطح ظاهر قابل توقف باشد و تنها در شکل ظاهری نشانه‌های استقرار ارزش‌ها را جستجو کنیم نتیجه این می‌شود که پرچم برافراخته شده در تندباد از جا کنده می‌شود. تلاش‌ها در دنیا همیشه نتیجه نداده چه بسا حرکت‌های رو به جلو بوده است چرا که پایه‌های آن استوار نبوده است. او گفت: اگر پایه‌های تمدن نوین را بخواهیم بنیان‌گذاریم راهی جز تجدید حیات علمی در ایران وجود ندارد این یک رویا و خیال است که بعضی‌ها خیال کنند حرف‌های درشت و سیاسی بزنند و مواضع تند بگیرند و با این اقدامات به نتیجه برسند. این امکان تحول ندارد.تنها راه این است که تجدید حیات نو برای ایرانیان با تجدید حیات علمی میسر شود. رئیس دفتر احمدی‌نژاد گفت: متاسفانه دریافت درستی از انبیاء و اولیای الهی نمی‌شود گمان می‌کنیم آنها تنها معلم اخلاق بوده‌اند در حالی که انبیاء برای برقراری عدالت آمده‌اند و این عدالت آغاز کاری است برای پدید آوردن تحولاتی جدید برخی گمان می‌کنند جامعه آرمانی جامعه‌ای است که ظلم و فساد و قتل در آن نباشد و فقیر گرسنه نخوابد بلکه این جامعه آرمانی نیست و تنها مقدماتی است برای امکان بروز استعدادها. مشایی گفت: اگر امروز به افرادی مانند رازی و ابوعلی‌سینا افتخار می‌کنیم به طوری که قد آنها از اعماق تاریخ بیرون است برای بلندی قد آنها نیست بلکه کوتاهی قد نسل‌های بعدی آن را نمایان کرده است. شاید بوعلی‌سینا در عصر خود قامتی برجسته داشته اما قرار نیست افتخار هزار سال بعد آدمیان نیز باشد و این نشانه فقر انسان‌ها در دهه‌های بعدی است چرا که نشان می‌دهد فرصت شکوفایی در دوره‌های متعدد پدید نیامده است. مشایی افزود: اگر قرار باشد طی چند هزار سال فقط چند صد ابوعلی‌سینا به وجود آید افتخارآمیز نیست. حضرت نوح با ۹۵۰ سال عمر نتوانست مدیریت جامع کند چرا که عدالت را ایجاد نکرده است. آمدن پیامبران در طول تاریخ برای تمام شدن دوره‌های قبلی پیامبری بوده است اگر هر پیامبر مدیریت درستی می‌کرد عدالت برقرار می‌شد این را من از خودم نمی‌گویم قرآن می‌گوید. مشایی گفت: تاریخ همواره محروم بوده از اتفاقات مبارکی که خداوند برای بشر می‌خواسته اما خود بشر نخواسته است. باید پرسید مکانیزم توسعه عدالت در جهان چیست. بی‌تردید هیچ راهی برای هیچ مرسل و نبی وجود ندارد برای اینکه عدالت را محقق کند جز اینکه علم را بگستراند اگر امام زمان به توسعه عدالت موفق می‌شود، راهش توسعه علم است. هر چند که محرومیت‌های تاریخی نیز از علم وجود داشته است. رئیس دفتر احمدی‌نژاد ادامه داد: امروز ملت ما اگر می‌خواهد بازگشتی نه به گذشته بلکه به جایگاه گذشته خود در مقیاس جهانی برگشته و افتخارآمیز زندگی کند باید مغرور باشد، هویت ملی ایرانی اگر قابل افتخار است باید دید سرچشمه این موج کجاست. ما غرور ملی می‌خواهیم و این غرور بدون غرورعلمی تحقق‌ناپذیر است. مشایی گفت: اگر قدرت رقابت در صحنه بین‌المللی را نداشته باشیم ادعای آینده روشن‌تر نیز خیال است و ما می‌توانیم چرا که تاریخ‌مان این را می‌گوید که هم‌چنان پیشتاز بوده‌ایم بعد از تحریم‌های متعدد زمان انقلاب، جنگ تحمیلی و دوره بازسازی پس از آن مسئولیت ما سنگین‌تر شده و نسل جدید آمده که آینده ما را رقم بزند. رقابت‌ در عرصه‌های فناوری نوین در تمام حوزه‌های دفاعی، مخابرات، پزشکی و انرژی ضرورت دارد. بنابراین بر دولت واجب است که نگاه بلندی برای توسعه عرضه پژوهش باز کند و مرکزی را برای پشتیبانی و نظارت از روند حمایت از پژوهشگران ایجاد کند. مشایی گفت: از سال ۸۹ دولت در صدد است که بنای پژوهشگاه علوم و فنون نوین و دانشگاه علوم و فنون نوین را ایجاد کند که البته ابتدا باید فرهنگ گرایش به علوم نوین در دانش‌آموزان جاری شود. مشایی گفت: امکانات زیادی داریم اما خوب مدیریت نمی‌شود چرا که پراکنده است. هم‌اکنون بسیاری از پژوهشگران از اجرای ایده‌های خود در مقدمات آن مشکل دارند در حالی که ما در حوزه‌های دیگر هزینه زیادی می‌کنیم اما مدیریت درستی نداریم و من افسوس می‌خورم که چرا چنین پژوهشگرانی که می‌توانستند در صحنه دنیا برجسته شوند حمایت نمی‌شوند. در این زمینه بسیاری هم می‌خواهند در صحنه بین‌المللی چهره ایران را سیاه کنند چون می‌خواهند منطق ایران را کسی نشنود. انرژی هسته‌ای بمب نیست همه این را می‌دانند نگرانی آنها از انفجار نام ایران در دنیا است. پروژه‌های بزرگی در دست اجراست که باید اجرایی شود.
سید مجتبی مومنی
۰۲ بهمن ۸۸ ، ۰۶:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
«موسسه‌ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی». موسسه‌ در یکی از بهترین نقاط آب‌و‌هوایی شهر تهران، در خیابان شهید دکتر باهنر(نیاوران) که در اوج گرمای تهران هم هوایی بهاری و مطلوب دارد واقع است. ساختمان دوازده طبقه‌ای با سنگ‌های گرانیتی جذاب که حدود 1500 متر زیر بنا دارد. از جمله اموری که موسسه به انجام آن می‌پردازد و یا این‌که پرداخته است می‌شود به: نگهداری اسناد امام‌، انتشار مطالب مختلف در ایام سالگرد ارتحال تنظیم و چاپ کتاب‌های امام و مقالات مربوط به ایشان چاپ مطلب و یا کتابی درباره امام از سوی هر ناشری باید توسط مؤسسه تأیید شود. سکوت در قبال اهانت به تمثال رهبر کبیر انقلاب. اعتراض مسئول موسسه به صداوسیما در خصوص پخش اهانت به تمثال امام. اشاره کرد. آن‌هایی که خود را سینه‌چاک امام و بیت ایشان می‌خوانند و حتی مرگ مسئول دفتر امام را از روی غصه‌ی اهانت به بیت می‌دانستند(1) امروز چه شده است که مهر سیاه سکوت بر لب‌هایشان خورده است و تازه می‌آیند از افشای این اهانت بزرگ به حضرت روح‌ا...ی ما اعتراض می‌کنند.  بله درست خواندید روح‌ا...ی ما. روح‌ا... متعلق به عده‌ای خاص نیست که در موسسه‌ای خاص کار کنند و یا نسبت خونی با او داشته باشند. روح‌ا... فقط یک شخص نیست، تنها یک آدم نیست، حتی یک شخصیت حقوقی تنها هم نیست. روح‌ا... یک حقیقت فراموش‌نشدنی است. روح‌ا... یکی از آخرین فرزندان سلاله‌ی پاک اهل بیت است که خون حسین‌بن علی در رگ‌هایش جریان داشته است. این شخص روح‌ا... نبود که فریاد "آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند" را سر داد. این یک جسم خاکی وزمینی نبود. این روح ملکوتی اهل بیت بود که در روح‌ا... تجلی کرده بود. حال اینکه عده‌ای آمده‌اند و در زیر پرچم حفاظت و حمایت از اندیشه‌ی او جا خوش کرده‌اند، در حالی‌که به زنبور بی‌عسل می‌مانند؛ چه کسی باید فریاد برآورد؟ کجایی امام ما؟ کجایی که بیایی فریاد بزنی بیایید پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیب نرسد؟ کجایی که بیایی و ببینی اینها که در موسسه‌ای با آن عظمت ظاهری نشسته‌اند و داعیه‌دار عظمت باطنی آن هم هستند، نشسته‌اند و وقتی که اهانت می‌شود سکوت می‌کنند. وقتی به ولایت فقیه توهین می‌کنند صدایی ازشان درنمیاید. آدم را یاد جمجمه‌ای می‌اندازند که جای دهانش خالی شده است! کجایی روح‌ا... ما؟ عکس تو را پاره می‌کنند و آتش می‌کشند، به زیر پا می‌اندازند و کروبی نامه می‌نویسد که چرا این اهانت را اشاعه دادید؟!(2) در نامه‌اش می‌گوید این تصویر مونتاژشده بوده است و عده‌ای می‌خواهند آن را به نام دانشجویان تمام کنند. کجایی روح‌ا... ما؟ شیخ در راه‌پیمایی روز قدس خود در کنار عده‌ای که شعار می‌دادند "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" لبخند به لب راه می‌رفت. و هم او بود که در مناظره‌های انتخاباتی‌اش داعیه‌دار اختیار تام از تو بود. چرا یادش رفته وصیت‌نامه‌ات را؟!(3) دوست دارم بدانم اگر امروز باشی چه می‌کنی؟ می‌گویند بودجه‌ی موسسه ده میلیارد تومان است.(4) هیچ‌کس هم مطالبه‌گر صرف این هزینه‌ها نیست!(5) این موسسه با بودجه‌ی ده میلیاردی تنها باید سکوت کند؟! تنها باید در سال در همایش‌هایی که برگزار می‌شود کتاب و CD رایگان اهدا کند؟! تا می‌آیی صحبتی کنی می‌گویند ضدولایت فقیه شده‌ای! به بیت امام توهین کرده‌ای. این‌ها در زمانی که عکس تو را پاره کردند، روزه‌ی سکوت گرفتند. هنوز هم افطار نکرده‌اند. این روزه‌ی آن‌ها بود که قداره‌بندهای بی‌دین را به این‌جا رساند، که عاشورا را هم نبینند. اماما در روز عاشورا به اهل‌بیت رسول هم توهین کردند ولی دریغ از حتی یک جمله. موسسه‌ای که جیره‌خوار اسم‌توست، داعیه‌دار حفاظت از اندیشه‌ی توست. در سکوت مرگ‌باری فرو رفته است. ............................................................................. 1-      اشاره به مرگ مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین توسلی مسئول دفتر امام خمینی(ره) 2-      اشاره به نامه آقای مهدی کروبی به عزت‌ا... ضرغامی رییس صداوسیما 3-      «من در طول مدت نهضت و انقلاب به‌واسطه‌ی سالوسی و اسلام‌نمایی بعضی افراد، ذکری از آنان کرده و تمجیدی نموده‌ام، که بعد فهمیدم از دغل‌بازی آنان اغفال شده‌ام. آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار می‌نمایاندند و نباید از آن مسائل سوء استفاده شود. و میزان در هر کس، حال فعلی او است» 4-      حمید رسایی با اشاره به عملکرد دوگانه موسسه تنظیم و نشر آثار امام در قبال تحریف و هتاکی‌ها به اندیشه‌های ایشان، تصریح کرد: به رغم اینکه این موسسه سالانه بیش از 10 میلیارد تومان اعتبارات دولتی دریافت می‌کند اما در مواقع حساس و بزنگاه‌ها نتوانسته از وظیفه خود یعنی حفاظت از اندیشه‌های امام به درستی دفاع کند و نه تنها در برابر این هجمه‌ها سکوت کرده بلکه به نفع جریانات ضد امام نیز وارد موضع‌گیری شده است. 5-      حمید رسایی(عضو کمیسیون فرهنگی): اکنون با توجه به اینکه در این مقطع حساس چهره این جریانات بیش از گذشته برای مردم نمایان شده است، لازم می‌دانیم در خصوص عملکرد این موسسه بررسی دقیق به عمل آوریم، از همین روست که طرح تحقیق و تفحص از عملکرد این موسسه را در مجلس دنبال می‌کنیم. http://jahannews.com/vdcfv1dc.w6d0yagiiw.html (خبرگزاری جهان نیوز)
سید مجتبی مومنی
۱۲ دی ۸۸ ، ۱۰:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
تاریخ تکرار می‌شود، اصلا هم ربطی به خیر یا شر بودن آن ندارد. روزی سیف‌الاسلام در مقابل قرآن ناطق شمشیر از نیام برمی‌کشد، و امروز کسانی که روزی بر کوس اسلام و تبعیت از رهبری می‌کوبیدند و فریادشان تا آسمان بلند بود که هیهات...، سکوت مرگ بر چهره‌شان افتاده است. این روزها همه سکوت کرده‌اند، لام تا کام هم حرف نمی‌زنند. کفه‌ی ترازوی‌ آنان یک طرفه سنگین شده ‌است (1). آنهایی که خودشان را سینه‌چاک امام می‌خوانند (نه ولایت)، همان کسانی هستند که امروز تا منافع مادی‌شان به خطر افتاده‌است، در فکر شمشیرهایشان افتاده‌اند. آنها همان‌هایی‌ هستند که می‌گویند راه‌ امام راه ماست و ... . ولی گویا یادشان رفته است (شاید هم نمی‌خواهند به یاد داشته باشند، و حتی ...) که امام درباره‌ی مسئله‌ی رفراندم (انتخابات)، همان موضوعی که ابزار دست این روزهای این آقایان شده، و طرفداران آن‌ها هم به این بهانه اسلامیت جمهوری را حذف می‌کنند و آقایان سکوت را ترجیح می‌دهند، فرموده‌اند: «... ما رفراندم مى‏خواستیم بکنیم و همه، همه‌ی ملت همراه بودند، کى مخالف بود؟ چرا؟ بعضی‌ها، آنهایى که به اسلام اعتقاد نداشتند، آنهایى که به اسلام اعتنا نداشتند، آنهایى که مى‏خواستند که اسلامى توى کار نباشد، تحریم کردند» (2). هیچ بعید نیست که در دوره‌ی حیات امام راحل هم تنها هدف یاری آنان و حمایت‌هایی که در کارنامه‌‌ی خود دارند، هواهای نفسانی آنان بوده است. اینها همان‌هایی هستند که آن روزها گرد امام بودند و الآن هم درباره‌ی همان دوره‌ حرف می‌زنند. اینها که به‌راحتی به صحبت‌های امام درباره‌ی خودشان استناد می‌کنند، آدم را به خنده می‌اندازند. آن‌قدر مضحک که گاهی به قهقهه می‌انجامد. کسی نیست به اینها بگوید که شما که این‌قدر به امام و کلام ایشان استناد می‌کنید (دَم از امام می‌زنید) چرا همان اندازه را که می‌خواهید، از کلام ایشان برداشت می‌کنید؟ چرا این بند از وصیت‌نامه‌ی ایشان را نمی‌بینید؟ (دیده‌اید و نمی‌خواهید بپذیرید.) «من در طول مدت نهضت و انقلاب به‌واسطه‌ی سالوسی و اسلام‌نمایی بعضی افراد، ذکری از آنان کرده و تمجیدی نموده‌ام، که بعد فهمیدم از دغل‌بازی آنان اغفال شده‌ام. آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار می‌نمایاندند و نباید از آن مسائل سوء استفاده شود. و میزان در هر کس، حال فعلی او است» (3). تاریخ تکرار می‌شود. صحابه‌ی رسول‌ا... که روزی از جان و مال خود گذشتند، در برابر وصی‌ او شمشیر کشیدند. حتی به ذریه‌ی رسول‌ا... هم رحم نکردند. چه می‌شود؟ چه می‌شود کسانی که روزی همرزم پیامبر بودند، روزی شمشیر اسلام بودند، در مقابل اسلام می‌ایستند، در برابر ولایت قد علم می‌کنند. اسلام را فقط به فرد می‌بینند، فقط پیامبر(ص). استنادها هم به همان زمان است، به دوره‌ی پیامبر. همیشه و در همه‌ی ادیان، فرهنگ‌ها، و همه‌ی آئین‌ها، رسم و قانون بر این است که وقتی برای رسیدن به امری زحمت کشیده شود، کسانی که برای به دست آوردن و رسیدن به آن زحمت کشیده‌اند، بیشتر در حفظ و نگهداری آن می‌کوشند. تعجب آدم زمانی چندبرابر می‌شود که می‌بینی زبیر بن ‌عوام (4) در جمل، در مقابل ولایت می‌ایستد و قد علم می‌کند. شاید اگر بخواهم در چند جمله و به اندازه‌ی سواد خود بگویم، فقط می‌توانم بگویم که فتنه باعث می‌شود که آدمی به جایی برسد که در مقابل ولایت قد علم کند. در دوره‌ای، شمشیر آهنی از نیام بکشد، در دوره‌ای با شمشیر زبان و در دوره‌ای با شمشیر قلم، ولایت را آزار دهد. شاید این روزها این واژه را زیاد می‌شنوید و خیلی به دنبال تعاریف آن باشید، ولی من می‌خواهم در خصوص این موضوع فقط به دو آیه اشاره کنم. آیه‌ی 28، سوره‌ی انفال: «و بدانید که اموال و فرزندان شما [وسیله‌ی] آزمایش [شما] هستند و خداست که نزد او پاداشى بزرگ است» (5). و آیه‌ی 191، سوره‌ی بقره: «... فتنه از قتل بدتر است [با این همه]... ................................................................................... 1. از امام صادق (ع) نقل شده است: «انما المؤمن بمنزلة کفة المیزان کلما زید فی ایمانه زید فی بلاءه؛ همانا شخص مؤمن به‌منزله‌ی کفه‌ی ترازوست که هرچقدر ایمان او بیشتر شود، بلا و مصیبت او بیشتر می‏شود». بحارالانوار، مجلسی، مؤسسه‌ی الوفاء، ج ‏67، ص‏210. 2. صحیفه‌ی امام، ج‏8، ص 188. 3. وصیت‌نامه‌ی سیاسی ـ الهی امام. 4. به گفته‌ی برخی مورخان، زبیر چهارمین یا پنجمین کسی بود که در خفقان مکه و قبل از اعلام عمومی دعوت پیامبر (ص) به اسلام ایمان آورد./ العاملی، جعفر مرتضی، «الصحیح من سیره‌ النبی الاعظم»، ج اول، ص 244 و 245. 5. وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ ﴿۲۸﴾. 6. ... وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ ... .
سید مجتبی مومنی
۰۱ دی ۸۸ ، ۱۰:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

تا بود چنین بود تاریخ تکرار می‌شود، اصلا هم ربطی به خیر یا شر بودن آن ندارد. روزی سیف‌الاسلام در مقابل قرآن ناطق شمشیر از نیام برمی‌کشد، و امروز کسانی که روزی بر کوس اسلامی و تبعیت از رهبری می‌کوبیدند و فریادشان تا آسمان بلند بود که هیهات...، سکوت مرگ بر چهره‌شان افتاده است؟ مثل آدم‌هایی شده‌اند که نمی‌فهمند (البته این احتمال وجود دارد که نخواهند بفهمند، مثل کسی که خودش را به خواب زده باشد) آن هایی که خودشان را سینه چاک امام می‌خوانند (نه ولایت) همان‌هایی‌اند که امروز تا منافع مادی‌شان به خطر افتاده‌است، در فکر شمشیرهای‌شان افتاده‌اند. هیچ بعید نیست که در دوره‌ی حیات امام راحل هم تنها هدف یاری‌شان هواهای نفسانی‌شان بوده است. برای‌م جالب بود که یکی‌شان اخیرا  در سفرش[1] از لجن‌زار خاطرات‌ش می‌گفت، و فکر می‌کرد هنوز شمشیر اش می‌برد. خودش را نشان‌ای از خدا می‌خواند. خودش می‌خواهد که خودش را به فضاحت بکشاند.[2] او می‌گفت در یک جامعه‌ی کوچکی علمی که شاید این روزها کسر کوچکی از جامعه‌ی علمی کشور ما شود، از رهبری عالیقدر تبعیت نمی‌کنند. البته این گروه مثل همان نماینده‌ی شان در دوره‌ی تانتخابات نه می‌توانند، (و نه شاید نمی‌فهمند) که چطور باید آمار و ارقام را بررسی و اعلام کنند. همین جاهلان، که شاید حدیث مولا هم در موردشان صدق کند[3] باعث شده‌اند، قباحت به جایی برسد که عکس رهبر و بنیان‌گذار این کشور را پاره کنند و به آتش بکشند. حالا هم بلند می‌شوند و نامه می‌نویسند به رئیس صدا و سیما که تو چرا این باعث پخش و اشاعه‌ی این قباحت می‌شوی. ولی اصلا از خودشان نمی‌پرسند که چرا این اتفاق افتاد، جالب هم این‌جاست که اصلا خودشان را مقصر نمی‌دانند[4] 1- سفر به مشهد 2-ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم )‏ / (سوره رعد، آیه 11)‏ 3- حضرت امیرالمومنین (ع) فرموده‌اند: دو طایفه کمر مرا شکستند: عالم متهتک و جاهل متنسک است. 4- صحبت‌های رهبر معظم انقلاب در تاریخ 22/9/88

سید مجتبی مومنی
۲۳ آذر ۸۸ ، ۱۴:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

چند سالی‌ست که می‌شناسم‌ش. به قیافه‌اش نمی‌آید که بداند، دل چیست (مثل من). ولی شایذد عاشق‌تر از عشاقی باشد که در اطراف و اکناف دیده‌ام(عکس من). چند وقتی‌ست می‌گوید راه عاشقی‌اش به بن‌بست گرائیده. دل‌م برای‌ش می‌سوزد. یادم هست کوچک‌تر که بودم، شنیده بودم، دیدن اشک مرد، سخت است و دل می‌خواهد. من که ندارم، پس نمی‌توانم اشک‌هایش را ببینم.

سید مجتبی مومنی
۱۳ آذر ۸۸ ، ۱۴:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
پانزدهمین نمایشگاه بین المللی الکترونیک، کامپیوتر و تجارت الکترونیکی (الکامپ) از روز دوم، قرار بود که برویم نمایشگاه. با چند نفری که قرار گذاشته بودیم، هر روز به بهانه‌ای قرارمان به هم می‌خورد. با یکی از دوستان به عنوان آخرین گزینه‌ی همراهی تماس گرفتم، نکته‌ی جالب‌اش این بود که خودش هم می‌خواست در همان روز (عید قربان) به نمایشگاه برود. همراه هم می‌خواست. صبح روز عید راهی و بعد از نماز راهی اتوبان چمران شدیم. برخلاف پیش زمینه‌ای که از تصویر ترافیک جلوی نمایشگاه برایم ترسیم نموده بودند. اصلا شلوغ نبود و در پارکینگ طبقاتی هم در همان نیم‌طبقه‌ی اول جای خوبی پیدا کردم. از پله برقی پل هوایی که رد شدم، دالانی که با کاغذ فرش شده بود توجه‌ام را جلب کرد. در جلوی درب شمالی نمایشگاه همه‌گونه وسیله‌ای برای فروش پیدا می‌شد، از لباس‌های زمستانی تا سی‌دی فیلم‌های هالیوودی. نمی‌دانم بر چه اساسی و به کدام هم‌گونی از این محصولات برای عرضه آورده شده بود. از درب شمالی نمایشگاه وارد شدیم. از سالن 18 بازدیدمان را شروع کردیم. نکته‌ای که وجود داشت این بود، که در این سالن‌ها محصولات بر اساس نظم عرضه نشده بودند، مثلا در برخی غرفه‌ها نرم‌افزار و در برخی دیگر از غرفه‌های همان سالن سخت‌افزار و دیگر خدمات در کنار هم عرضه شده بود. البته یکی از دوستان پر سابقه در بازدید از الکامپ می‌گفت امسال وضعیت بسیار خوب و مطلوب بود. *وقتی هوای بالای شهر سرد است و مردم هم از موتور استفاده می‌کنند، حتما آوردن این‌ها برای فروش ضروری بوده‌است، دیگر. این هم برای آشپزخانه‌ی لازم و ضروری‌ست.  این‌هم مصداق کامل، شهر ما خانه‌ی ما. این آقای مهربان در سالن 18 تا آن موقع که ما بودیم سه جعبه شیرینی توزیع کرد، روز عید بود دیگر. ولی نمی‌دانم در مجموع چند جعبه شیرینی توزیع کرد؟ آن‌جا احساس امنیت می‌کردیم، خیلی امن بود. این هم یک اسکنر است، می‌گفتند کم‌ خطرترین اسکنر دنیاست. انگیزه‌ی اصلی بازدید، حتما محصولات جدید بود و لا غیر.
سید مجتبی مومنی
۰۸ آذر ۸۸ ، ۲۲:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
یکی از پدیده‌هایی که بصورت مکرر در کشور ما اتفاق می‌افتد، نمایشگاه است. این‌که چه نمایشگاهی باشد، مهم نیست. از کتاب و مطبوعات گرفته تا خوردنی‌ها و پوشیدنی‌ها. ولی نمی‌دانم که گاهی چرا به جایی می‌رسیم، که تنها عرضه کنیم. بدون هیچ تقاضایی. نمایشگاه مطبوعات هم نمونه‌ای از این نمایشگاه‌هاست. خیلی برای جالب است، حضور نشریاتی که اسم‌شان را هم نشنیده‌ام. این‌ها حضورشان با عدم حضورشان یکی‌ست. (1) آن‌هایی که در این چند روز هیچ تغییر و تحولی در  شان دیده نمی‌شد. دریغ از حتی یک بنر، خدای ناکرده استند و حتی عکس جلد نشریه‌شان. نمی‌دانم شاید نظر عده‌ای (2) معتقدند ما ایرانی‌ها فقط برای کلاس این کار را انجام می‌دهیم، درس باشد. ............... (1)    این تعبیر کاملا شخصی‌ست. (2)    این عده نه تعداد، نه طرز فکر و حتی مکان مشخصی ندارند.
سید مجتبی مومنی
۳۰ مهر ۸۸ ، ۱۹:۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
هوالحی الذی لایموت *نزدیک مهر که می‌شویم، یاد این جمله می‌افتم. «مِهری که به مِهر داریم از آن جهت است، که مِهر مقدمه‌ی برای مِهراست...» جمله‌ی محبوبی که در سال‌های دبیرستان همیشه در ابتدای نوشته‌های اول سال‌ام بود. جمله‌ای که آن موقع بعضی دوستان‌م می‌گفتند یعنی چه؟ بعضی هم... نمی‌دانم این جمله را در جایی خوانده بود یا نه ولی هر چه بود ازش خوشم می‌آمد. تکرار واژه مهر با معنی‌های متفاوت‌ش برایم جالب‌ترش می‌کرد.
سید مجتبی مومنی
۰۲ مهر ۸۸ ، ۱۴:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
* نمی‌دانم، تجربه کرده‌اید، که زیر سقف آسمان باشید. طبیعی‌ست، همه‌ی ما هرروز زیر سقف آسمان هستیم، راه می‌رویم و به قول برخی؛ وقتی در خانه، مدرسه، دانشگاه یا هر جای دیگر هم باشیم، به نحوی زیر سقف آسمان هستیم. ولی منظورم این است که زیر سقف آسمان باشید و خیره به ابرها نگاه کنید. اگر چند دقیقه خیره به ابرها نگاه کنید، متوجه حرکت آن‌ها می‌شوید. اگر لحظه‌ای نزدیک شما هستند، چند لحظه‌ای بعد از شما دور می‌شوند. و شاید تا چند ساعت دیگر اصلا آن ها را نبینید، ... * یادم هست چند ماه قبل، وقتی برای برگزاری کنگره‌ی همکلاسی‌آسمانی استان ایلام، همراه آقای نجاتی به این استان می‌رفتم. صحبت از شهدای دانش‌آموز شد، خاطرات ایشان در مورد برخی سرگذشت پژوهی‌ها، و اتفاقات جالب و شنیدنی بود. مثل، خاطره‌ی خانم مرادی سرگذشت‌پژوه شهید شهید رسول‌ا... دَم‌یاد، یا خاطره‌ی پوستر یکی از کنگره‌ها از شهید واعظی‌قمی و ... البته قرار بود، شما هم در شنیدن یا خواندن برخی از این ماجراها شریک  باشید ولی به علت برخی ناهماهنگی‌ها، متاسفانه نشد.) همان‌جا بود که جرقه‌های تهیه اولین ویژه نامه‌ی همکلاسی‌آسمانی توسط نشریه آماده شود. در نوبت‌های بعد هم با تائید دبیرکل محترم، و جلساتی که با دوستان در حوزه‌های مختلف داشتیم هماهنگی نشریه از نظر محتوا هم تثبیت شد.  ** حمزه هم‌مدرسه‌ای، دوست و شاید هم‌کلاسی‌زمینی، در سال‌هایی نه چندان دور در دبیرستان من بود. ابرها وقتی که بالای سرمان هستند، شاید اصلا احساس‌شان نمی‌کنیم، ولی وقتی عبور کردند، متوجه می‌شویم که دیگر بالای سرمان نیستند. دوستان‌مان وقتی که همکلاسی‌مان هستند و در زمین هستند، اصلا احساس‌شان نمی‌کنیم که هستند. وقتی که از بالای سرمان رد شدند، و دور شدند می‌فهمیم که نیستند. حمزه تا وقتی که بود مثل ابری بود که، همراه بود. وقتی که در سانحه‌ی هوایی سقوط آنتونوف، در آذر ماه سال 85 رفت، مثل ابری بود که دیگر نبود، و خیلی از بالای سرم فاصله گرفته بود. از دوستی و معرفت خودم نمی‌گویم. فقط همین قدر بگویم، که یک روز وقتی از جلوی مدرسه‌ی عالی شهید مطهری میدان بهارستان تهران رد می‌شدم، یک بنر بزرگ که رویش عکس حمزه بود، و زیرش هم نوشته شده بود. «دریابان دوم شهید حمزه رادمنش» این‌طور بود که هم‌کلاسی زمینی من، آسمانی شده بود، نه همکلاسی‌آسمانی.  اللهم‌ارزقنا توفیق‌الشهادت‌فی‌سبیلک
سید مجتبی مومنی
۱۵ مرداد ۸۸ ، ۱۲:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر