اندَر زِنامه

دست‌نوشت‌های یک مَن؛ یک مَنِ حقیقی در فضای مجازی؛ سیدمجتبی‌مومنی

اندَر زِنامه

دست‌نوشت‌های یک مَن؛ یک مَنِ حقیقی در فضای مجازی؛ سیدمجتبی‌مومنی

حرف‌ها گاهی از درون به بیرون و گاهی از بیرون به درون منتقل می شود.
«اندَر» و «زِ» هر کدام مصداقی برای این امر اند.

قبل‌نوشته‌ها

آخری‌ها

۵ مطلب با موضوع «ظلمت‌ست» ثبت شده است

 

طرح صیانت چیست و کجاست؟
می‌خواهند چه کار کنند؟

اینستاگرام را ببندند؟

اینترنت را قطع کنند؟

فیس‌بوک را رفع فیلتر کنند یا توییتر را؟
 

یک سوال دیگر، شما تا حالا این طرح را خوانده‌اید؟
این طرح را در بازه‌های مختلف چند نوبت خوانده‌ام، واقعیتش این است که به نظرم آن‌قدر که رسانه‌ها آه و واویلا می‌کنند نیست. هیچ جایش نگفته که اینستاگرام را فیلتر می‌کند یا نه. اما این روزها عده‌ای که رویم نمی‌شود بگویم احمق ازین دست تفسیرهای بیخود ارائه می‌کنند.

من فکر می‌کنم این‌ها که در فضای مجازی ناسزا می‌گویند چند دسته‌اند:
۱. همان دسته اول
۲. آن‌هایی که می‌خواهد دولت و مجلس را به هر بهانه‌ای بزنند.
۳. کسانی که به درست یا غلط منتظر پس‌لرزه‌های طرح صیانت اند.

سوال بعد این‌که این طرح در این بازه زمانی(که وضعیت اقتصادی مردم تا اندازه زیادی با مشکل مواجه است، وضعیت اشتغال و فعالیت صنعتی هم به صورت مستمر آسیب می‌بیند.) مطرح شود، در این حد به اعصاب مخاطبان فضای مجازی گند بزند، درست است؟
قطعا نه.

این که موضوعی با این درصد از اهمیت و ظرافت بدون‌ توضیح و تشریحی به مردم اعلام شود کاملا بی‌خردانه است. بماند این‌که این توضیحات و تبیین هم در چه زمانی ارائه شود مهم است. اما این‌که من حس و حالم به صیانت از فضای مجازی چیست، کمی شرح می‌خواهد. این مورد طوری نیست که بتوان با یک یا دو جمله سر و ته‌ش را بهم رساند و موضوع را تمام کرد. اما یک سوال و جواب مهم در این مورد دارم و آن این‌که آیا لازم است فضای افسارگسیخته مجازی مصونیت پیدا کند؟ به نظر من قطعا بله.
اما با توجه به این سوال هم به نظرم راه‌ش تنها این نیست که فقط به مردم به عنوان مخاطب باید و نباید کنیم. به این فکر کنیم که مخاطب هم حق انتخاب دارد. از طرف دیگر باید مسیرهای دیگری را هم‌وار کنیم. حداقل این‌که باید زیرساخت داشته باشیم، باید سرعت دسترسی به داده‌ها و اینترنت هم فراهم باشد. وقتی حداقل‌ها فراهم شد، آن‌وقت می‌توانیم به موضوعات دیگر فکر کنیم.


چند روز قبل در جلسه‌ای با برخی متخصصین حوزه برق، هوش‌مصنوعی و مکانیک یک خبر دردناک شنیدم؛ همزمان با شروع و پمپاژ خبر صیانت از اینترنت، (تابستان) امارات عربی در فراخوانی به بهانه راه‌اندازی یک پروژه کلان هوش مصنوعی(یک شهر مجازی) در فراخوانی حدود هزار نخبه هوش‌مصنوعی و برق و الکترونیک را(که عموما نگران طرح صیانت بودند) جارو کرد و برد. به همین راحتی.
به همین خوشمزگی.

با یک بی‌تدبیری مطلق و عدم توجه به شرح موضوعی که برای مردم نگرانی است چنین سرمایه‌ای را از دست دادیم.


کاش به‌جای این‌که روزبه‌روز مردم رو نسبت به تصمیم‌گیری‌های غیر مسئولانه نگران و مضطرب کنیم، کمی بیشتر بررسی کنیم. به نظرم این‌که مردم را کفری کنیم و بهم بریزیم هم تخصص می‌خواهد و عده‌ای در این امر پُست‌داک دارند.
 

 

در صفحه اینستاگرام هم خلاصه‌ای از این متن را منتشر کرده‌ام.
 

 

سید مجتبی مومنی
۰۵ اسفند ۰۰ ، ۰۷:۳۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

هوالحی

جناب آقای سید‌روح‌الله موسوی مشهور به خمینی

سلام
این روزها تصاویر شما، از لحظه ورود به کشور گرفته تا سخنرانی‌های شما در دهه ۴۰ از همهٔ رسانه‌های کشور و حتی بیرون از کشور پخش می‌شود. این روزها یادآور تغییرات کلان شماست. آقای خمینی شما حدود ۴۰ سال قبل در دگرگونی بزرگی[۱] که راه انداختید حکومت این کشور را از بین بردید و آن را تغییر دادید. حکومتی که این روزها به کمک رسانه‌های حامی‌اش از موفقیت‌هایش می‌شنویم، از موفقیت‌هایی که مردم در آن روزها چیزی در خاطرشان نمانده‌است.

بگذریم.


غرض از این دست‌نوشت، چند سوال از محضرتان بود.

جناب آقا! شما در شرایطی انقلاب کردید که شرایط زندگی مردم در نظرتان خوب نبود. شما می‌خواستید شرایط را بهتر کنید. سوالم این است که هدف شما از این دگرگونی دقیقا چه بود؟ این بود که مردم در هفته چند وعده بیشتر یا کمتر گوشت و مرغ بخورند؟ یا می‌خواستید قیمت‌ها را ثابت کنید؟ یا این‌که به آن‌هایی که هم‌فکرتان هستند و شبیه شما لباس می‌پوشند مسئولیت بدهید؟ یا این‌که برای مردم و اهداف بزرگ‌تری دست به این خرابکاری بزرگ زدید؟

 
آقا سید! شما در صحبت‌های‌تان از حکومت اسلامی گفتید. اما کارگزاران حکومت شما بعد از تثبیت دگرگونی بزرگ، در برخی جزییات آن را از مسیر خارج کردند. مثلا قرار بود عدالت برقرار شود، درآمدها و فرصت‌ها به طور مساوی تقسیم شود ولی نشد. ‌قرار بود فشارهای مالی و حاشیه‌نشینی نداشته باشیم ولی الان در دهه پنجم بعد از آن دگرگونی هنوز هم داریم. قیمت‌های محصولات بی‌ثبات شده است. برادر فلان مسئول گاهی پست می‌گیرد و گاهی دامادش.

آیا شما خودتان را مقصر نمی‌دانید؟ اگر شما حکومت را دگرگون نمی‌کردید هیچ کدام از این موارد اتفاق نمی‌افتاد.

من با جستجویی کوتاه در برخی از سایت‌های داخلی و خارجی که عموما مورد تایید جامعه جهانی است به نتایج جالبی بعد از این تغییرات رسیده‌ام.

نتایجی که تقریبا همه آن‌ها بخاطر این دگرگونی اتفاق افتاد و فکر می‌کنم شما هم باید خودتان را مقصر بدانید.

 

شما می‌دانید که شاخص امید به زندگی از ۵۵سال ونیم در سال ۱۹۷۸(۱۳۵۷)به حدود ۷۶.۶ سال در سال ۲۰۱۹ (۱۳۹۸) رسید.[۲] می‌دانید این یعنی مردم از زندگی ناراضی‌تر شدند.

در سال ۱۳۵۷ تعداد خانه‌های مسکونی ساخته شده در یک سال ۱۵۰۰۵۹‌تا بود و این عدد در سال ۱۳۹۲ به ۸۳۴۰۷۷ رسید.[۳] می‌بینید بزرگوار؟

می‌بینید با این تعداد خانه هنوز عده‌ای مستاجر اند و وقتی نزدیک پایان سال مستاجری می‌شود، نگران‌اند. این که هنوز عده‌ای پول‌شان به خرید خانه نمی‌رسد به انقلاب شما ربطی ندارد؟ اگر شما حکومت قبلی را دگرگون نمی‌کردید...

جناب آقای سید! در سال ۱۹۷۰(۱۳۴۹) سهم مردم از داشتن پزشک، به ازای هر هزار نفر سه دهم(یک سوم) از یک پزشک هندی یا فیلیپینی بود، اما در سال ۲۰۱۸ (۱۳۹۶) به ازای هزار نفر یک‌و‌نیم پزشک(ایرانی) داشتیم.[۴]

می‌بینید آقا؟ شما باید برای این موارد پشیمان باشید.

آقا سید روح‌الله شما می‌دانید که فرزندآوری برای هر کشور تا چه اندازه می‌تواند نابودکننده باشد؟ در سال ‍۱۹۷۱ (۱۳۵۰) به ازای هر هزار کودک که در ایران به دنیا می آمد ۱۲۸تای‌شان می‌مرد اما در سال ۲۰۱۹(۱۳۹۸) ۱۲کودک جان می‌داد.[۵] به نظر شما این جنایت کم است؟ آقا سید؟ حرف‌های مرا می‌خوانید؟

می‌بینید این دگرگونی‌تان چه بر سر مملکت آورده. دیگر نوزاد مرده کم داریم.

این روزها رسانه‌ها به ما القا می‌کنند که مردم ایران در فقر مطلق به سر می‌برند. اما آمارها می‌گوید که در سال ۱۳۵۷ مجموعا ۳.۵ میلیون نفر از مردم ایران با هواپیما سفر کردند و در سال ۱۳۹۶، سی‌و‌پنج‌و شش‌دهم میلیون نفر[۶]، این افزایش ده برابری نشانه چیست؟ آیا نشانه فقر نیست؟

می‌بینید حضرت آقا! این آمار در حالی است که رسانه‌های ما هر سال از تورم و گرانی بیشتر خبر می‌دهند. من فکر می‌کنم با این گرانی‌ها سطح این قبیل مصرف‌ها باید هر سال کم شده باشد.

نه؟ اقلا به نسبت جمعیت تغییر کند.[۷] اما نشده، همه این بهم خوردگی‌ها را از چشم انقلاب و دگرگونی شما می‌بینم. آیا شما برای این حجم از سفر که برای روحیه مردم هم مناسب است و آرامش می‌آورد، خودتان را مقصر نمی‌دانید؟

جناب آقای سیدروح‌الله! همه این تغییراتی که گفتم با توجه به این است که جمعیت کشور در سال ۱۳۵۷ حدود ۳۵ میلیون و ۹۶۰ هزار نفر بوده و در سال ۱۴۰۰ حدود۸۵.۸ میلیون نفر[۸] است. این یعنی شما در برخی موارد بیش از چند برابر جهش در آسیب به مردم داشتید.

می‌بینید من و بقیه مردم حق داریم گله‌مند باشیم؟ ما باید از انقلاب و دگرگونی گله‌مند باشیم. چون این پیشرفت‌ها آن‌قدر زیاد است و ما نمی‌توانیم در برابر اشکالات کارگزاران این‌ها را ببینیم. اشتباهاتی که بعد از شما به زور رسانه‌ها چشم‌مان را پر کرده است.


 

 


[۱] revelotion

[۷] جمعیت کشور در این دوبازه زمانی از حدود ۳۶ میلیون به حدود ۷۰ میلیون نفر رسیده است و این ینی ۱.۸ برابر باید تعداد سفرها افزایش داشته باشد

سید مجتبی مومنی
۲۲ بهمن ۰۰ ، ۲۲:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

آقای هاشمی برای شخص من یکی از موجودات دوست داشتنی مبارز و فداکار در دوره‌های اول نهضت اسلامی و بعدها پیروزی انقلاب مبارک اسلامی است. انسانی که با مال و جان به معنی اتم کلمه در این راه قدم گذاشت و پایش ایستاد. فارغ از سال‌های آخر عمر ایشان که دیگر دوست ندارم برایش پسوند «مبارک» بیاورم چیزی حدود یک دهه- نمی‌توان خدمات ایشان را نادیده گرفت.

اما در این بین باید به یک موضوع مهم توجه کرد و آن هم تغییر ایشان بود. تغییری که باعث شد از آن مواردی که من به آن‌ها ارزش، آرمان و حتی اهداف نظام مقدس جمهوری اسلامی می‌گویم؛ فاصله بگیرد و در جاهایی حتی به مقابله با آن بپردازد. تغییراتی که توانست بعضی از اوقات او را در مقابل «ولی مطلق» قرار دهد. بدیهی است که این تغییرات خود خواسته بوده است؛ «إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ».

فارغ از این که ریشۀ این خواست در چه بوده است و شاید آن‌قدر در درونیات ایشان وجود داشته که هر چه بگوییم تفسیر به رای خودمان باشد، نمی‌توان اصالت این خواست را رد کرد. این خواست و تغییرات‌اش آن‌قدر ملموس بود که اگر یک ورق کوتاه در صفحات اینترنتی و شبکه‌ها مجازی بزنید اختلاف نظرات ایشان را در مورد موضوعات زیادی می‌بینیم که از ابتدای دهه چهل و سال‌های مبارزاتی‌اش در نهضت غرورآفرین انقلاب تا سال‌های پایان عمرشان چرخش‌های معناداری کرده است. (مصداق‌های زیادی دارد)

فارغ از داعیه تکمیل نگاه ایشان طی این سال‌ها که نمی‌توان آن را مطرود دانست؛ این جهش نگاه و نظر را می‌توان متناقض از نگاه اولیه‌شان دانست. این تناقض تا جایی مشهود بود که حضرت آقا در پیام تسلیت‌شان به طور مستقیم از آقای هاشمی دوره نهضت به عنوان یار و رفیق یاد می‌کند و در عهد جمهوری اسلامی ایشان را همکارِ نزدیک می‌دانند: «...همسنگر و همگام دوران مبارزات نهضت اسلامی، و همکار نزدیک سالهای متمادی در عهد جمهوری اسلامی...» و «...او نمونه‌ی کم‌نظیری از نسل اوّل مبارزان ضد ستم‌شاهی و از رنج‌دیدگان این راه پرخطر و پرافتخار بود.»

این‌ها یعنی این که این تغییر محسوس در شخص آقای هاشمی پیش آمد؛ روزی که در خطبه‌های نماز جمعه در دانشگاه تهران از فتنه‌گران حمایت کرد، شاید در انتهای افق تفکرات(یا خیالاتش) هم نمی‌دید که در روز تشیع‌اش دو دستگی باشد از حزب‌الهی‌ها و مردمی که دل‌شان برای هاشمی دوره نهضت و یار امام و رهبری تنگ شده بود و همان‌هایی که همان روز از از او به عنوان ابزاری برای اهداف‌شان استفاده کردند و از «پلۀ هاشمی» استفاده کردند.

تاکید حضرت آقا در نماز امروز: «بگو همه باید بخونن» را می‌توان یکی دیگر از دل‌سوزی‌های برادرانه و دوستانه ایشان در حق آقای هاشمی دانست. بدیهی است تعداد زیادی از کسانی که آن‌جا بودند نه هاشمی دوره نهضت را می‌شناختند و نه علاقه‌ای به هاشمی مبارز و زندانی کشیده دوره انقلاب داشتند. آن‌ها صرفا آقای هاشمی را می‌خواستند که در سال ۸۸ موضع‌گیری‌هایی را در برابر فتنه و جنبش سبزشان داشت. شاید بی‌راه نباشد که آقا خواسته باشند اقلا تعداد نمازگزاران بر پیکر مرحوم نیمی از جمعیت شرکت کننده در مراسم شوند نه عده‌ای قلیل که در زمین ورزش بودند.

 امشب اولین شب حیات دنیای دیگر ایشان است و شاید بتوان گفت که او به تاریخ پیوست. اما اگه به حال روز خودمان نگاه کنیم، همۀ آن‌هایی که مثل من ظاهری ولایی و حامی «ولی مطلق» داریم و حتی به اندازه یک صدم آقای هاشمی برای این نظام و انقلاب هزینه مالی نکرده‌ایم و شکنجه نشده‌ایم؛ او را ملامت می‌کنیم به خاطر این تغییرش حواسمان باشد که ممکن است ما هم روزی تغییر کنیم.

تغییری که می‌تواند ریشه در مال، حُبِّ فرزند و دوستی دنیا و موقعیت باشد. این یعنی این که مانند آقای هاشمی شدن سخت نیست، ممکن است ما هم روزی تغییر کنیم و خدا به سنت الاهی‌اش ما را در مسیر تغییر قرار دهد و ما داعیه‌داران ولی و ولایت از تریبون‌هامان به ستیز برخیزیم.

به نظرم باید از زندگی افرادی مثل آقای هاشمی درس گرفت و به خودمان تاکید کنیم:«من هم می‌توانم اکبر هاشمی رفسنجانی باشم».

سید مجتبی مومنی
۲۱ دی ۹۵ ، ۱۷:۳۳ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

  

ماجرای حمله به سفارت ها در کشور ما تاریخی به وسعت تمام عمر انقلاب اسلامی دارد. سرآغاز این ماجرا حمله به سفارت آمریکا در سال 1359 بود. ماجرایی که به عنوان «انقلاب دوم» از آن یاد می شود. ماجرایی که باعث از هم پاشیدنِ به حق رابطه سیاسی دو دولت جمهوری اسلامی ایران و ایالت متحده آمریکا شد. ماجرایی که در آن برهه از انقلاب یکی از ملزومات درست و بهانه ای مناسب برای این ماجرا بود. اما این ماجرا(تسخیر سفارت خانه ها) از جمله مواردی است که تکرار های دیگر آن بعد از آن سال ها مورد تائید کسی نبوده و نیست.

ماجرای اعدام شیخ نمر در عربستان، به عنوان یکی از روحانیون شیعه کشور عربستان در چند روز گذشته باعث حمله به سفارت کشور عربستان سعودی شد. با این که در ماجرای حمله به سفارت، رد پای حضور طرفداران یک مرجع خاص که مشهور به مرجع انگلیسی است دیده می شود؛ اما نمی توان نقش مردم و برخی جریان های سیاسی را هم در این بین ندیده گرفت. شبی که در کنترل غیرقابل باور نیروهای انتظامی و واکنش دور از انتظار نیروهای امنیتی سفارت عربستان تسخیر و بخش هایی از آن در آتش سوخت.

 

سرعتِ کم

اما غیر از نیروهای امنیتی و دخالت عده‌ای تخریب‌گر که منسوب به مرجع خاصی هستند، چه عوامل دیگری را می توان در این جریان مقصر دانست؟ همراهی مردم و مسئولین نظام و مسئولین دولتی یکی از مواردی است که در کشور ما به عنوان یک نقطۀ مثبت می توان از آن یاد کرد. اما این همراهی تا آن جایی است که مردم احساس نکنند که کم‌کاری و سهل‌انگاری در مسیر اتفاق می افتد. یا این که به هر دلیلی واکنش درست،‌ صریح و به حق در مورد موضوعی داده نمی‌شود. ماجرای اعدام شیخ نمر را می توان یکی از این موارد دانست. وقتی واکنش رئیس‌جمهور کشورمان بیش از یک روز بعد از اتفاق اعدام شیخ نمر اتفاق می افتد، در حالی است که در حادثه‌ای شاید غیرمشابه و برای همدردی با مردم فرانسه در مورد حادثه تروریستی پاریس در اولین زمان بعد از حادثه پیغامی از سوی رئیس جمهور و ابراز هم دردی بود.

 

دو سر سوخت

یکی از طبعات دیگر این اقدام(تسخیر و تخریب سفارت) واکنش های دیگر کشورهای عربی بود که هرکدام از آن ها توانست به اندازه خود در کمرنگ کردن ماجرای اعدام شیخ نمر موثر باشد. کاهش و قطع روابط دیپلماتیک چند کشور عربی و آفریقایی، بعد از اقدام کشور عربستان، در ساعت های اول روزهای بعد از تحصن مخالفان هر کدام مانند یک بمب خبری در فضای رسانه ای توان خود را در جهت کم اهمیت و کم رنگ شدن جریان شیخ نمر به کار گرفت.

برخلاف تصور عوامانه و همیشگی که در مورد کشور عربستان و ادعاهای عقب ماندگی شان و از طرف دیگر چسباندن برچسب هایی مانند جوان و بی تجربه بودن دولتمردان این کشور، به نظر می رسد ابتکار عمل و واکنش های مناسب، عالی و بجای این کشور و دولتمردانش در برابر ماجرایی که برای سفارت هربستان در تهران اتفاق افتاد.

عربستانی که با اقدام اعدام شیخ نمر و تعداد دیگری از شیعیان و حتی نوجوانان سیزده ساله به عنوان متهم اصلی این جریان باید شناخته می شد، با واکنش دیر هنگام دولت و حماقت عده‌ای که به تحریک گروه های خاص به سفارتش در جمهوری اسلای آسیب رساندند. در یک بازی باخته توانست برنده از آب در بیاید و حتی واکنش های منفی را به سمت جمهوری اسلامی ایران گسیل کند.

شاید اگر واکنش‌های دولتمردان به خصوص جناب آقای رئیس جمهور کمی زودتر (از نظر زمانی چیزی مانند واکنش به کشتار مردم در پاریس توسط تروریست‌ها بود) اتفاق می افتاد، واکنش های مردمی شکل و رنگ دیگر داشت. جدا از واکنش دیر هنگام آقای رئیس جمهور محتوای پیام ایشان هم امیدواری چندانی را به مخاطب منتقل نمی کند. پیامی که آقای رئیس جمهور در مورد ماجرای شیخ نمر نوشته بود را به راحتی می توان به دو بخش مساوی(اگر نگوییم سهم سفارت خانه بیشتر از شیخِ شهید بود) تقسیم کرد.

دو بخشی که یک قسمت آن به طور کامل به اتفاق هایی که شب قبل از پیام(فردای روز اعدام شیخ نمر) در شهرهای تهران و مشهد در مورد سفارت و کنسولگری کشور عربستان اتفاق افتاده بود، پرداخت.

به نظر می رسد چنین سهل انگاری هایی باعث واکنش هایی می شود که طبعا ضرر آن بیشتر از نفع آن است و می تواند مانند همین نمونه بازی برده ای را که شاید نظام می توانست از آن بهره برداری های به حق و خوبی داشته باشد را از بین ببرد و به اصطلاح بسوزاند.

 

سید مجتبی مومنی
۱۶ دی ۹۴ ، ۲۰:۰۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

ماجرای حمله به سفارت ها در کشور ما تاریخی به وسعت تمام عمر انقلاب اسلامی دارد. سرآغاز این ماجرا حمله به سفارت آمریکا در سال 1359 بود. ماجرایی که به عنوان انقلاب دوم از آن یاد می شود. ماجرایی که باعث از هم پاشیدنِ به حق رابطه سیاسی دو دولت جمهوری اسلامی ایران و ایالت متحده آمریکا شد. ماجرایی که در آن برهه از انقلاب یکی از ملزومات درست و بهانه ای مناسب برای این ماجرا بود. اما بعد از گذر سال های متوالی از رشد و نمو انقلاب این اتفاق دیگر رخ نداد تا سال های فتنه و ماجرای سفارت انگلستان که در اقدامی منجبر به کم رنگ و قطع شدن روابط با انگلیس شد. ماجرای ترور شیخ نمر از روحانیون مبارز شیعه در کشور عربستان، بهانۀ دیگری بود تا این بار به کشور عربستان و سفارت‌خانۀ آن در ایران تجاوز شود.

تجاوزی که منجر به تسخیر سفارت و آتش سوزی در داخل آن و خسارت هایی شد. به گفتۀ شاهدان عینی حاضر در محل سفارت عربستان، عده ای با کوکتل ملوتوف و مواد آتش‌زا به سفارت حمله می کردند. عده‌ای با سرعت و مهارت از دیوارهای آن بالا می رفتند. این تجاوز و حمله ها تا جایی ادامه پیدا کرد که دفتر کار سفیر هم مورد تجاوز قرار گرفت و بعد از آن وسایل سفارت هم تخریب شد. این اقدام‌ها در حالی صورت گرفت که هیچ مجوز و برنامه‌ریزی رسمی برای برگزاری تحصن هم صورت نگرفته بود. نکتۀ جالب تر این ماجرا این است که کلیه برنامه‌ریزی‌ها برای روزهای بعد بود.

این که دولت ها در روند اجرایشان دچار اشتباهات، ظلم و تجاوز هم شوند دلیلی برای تجاوز به حریم‌شان نمی شود. از نظر قوانین بین‌المللی سفارت‌خانه هر کشور در کشور مهمان به منزله خاک و سرزمین‌اش حساب می شود و تمام قوانین کشورشان در زمین سفارت خانه پابرجاست.

کم کاری نیروهای امنیتی و نظامی در برقراری امنیت در کنار سفارت عربستان یکی از عواملی است که باعث شد تا معترضین بتوانند وارد فضای سفارتخانه شوند. بدیهی است در این بین نمی‌توان از کم کاری نیروهای نظامی هم غافل شد که باعث چنین پیشامدی شدند. به گفتی برخی از حاضران در صحنه ورود به سفارت، درب های سفارت که عموما دارای درصد امنیت بالایی هستند به آسانی باز شدند و اعضای سفارت خانه نیز آن را کاملا تخلیه کرده بودند. با توجه به کنار هم گذاشتن این پازل ها می توان به نتایج ناخوشایندی رسید. حال در این بین این سوال مطرح می شود، شور فاقد شعوری که باعث تسخیر و تخریب سفارت خانه عربستان سعودی بود، به دنبال چه بود؟ امروز که کشورهای عربی مانند بحرین و سودان و امارات متحده عربی روابط شان را با کشور ما قطع و یا به سطوح پایین تعامل دیپلماتیک رسانده اند.

این که نظام جمهوری اسلامی به خاطر اقدام احساسی عده ای که نه می توان گفت از دانشجویان و نه حزب اللهی ها و نه حتی خانواده جانباختگان فاجعۀ منا هستند منجر به چنین ضرری شد را می توان چگونه توجیه کرد؟ این در حالی است که نظام باید از نظر اقتصادی هم به دردسر بیفتد، جدا از هزینه های سیاسی در سطح بین الملل برای هر کدام از این آسیب ها هم باید غرامت های چنینی و چنان پرداخت شود.

این سفارت خانه در روزهایی که در فاجعۀ منا چند صد تن از هم وطنان مان به شهادت رسیدند شاهد این روزها نبود، اما بعد از اعدام روحانی شیعه به این روز افتاد. این که تسخیر سفارت خانه امتیاز و یا احساس خوبی برای عده ای دارد می تواند عواقب ناخوشایندی برای کشورمان در حوزه سیاست داخلی و بین‌المللی داشته باشد. این در حالی است که تاکید رهبر معظم انقلاب بر حفظ وحدت و داشتن رویه مسالمت آمیز به خصوص در مورد کشور های غیر مسلمان(و نه متجاوز و اشغال‌گر) است.

 غیر از این که حضرت آقا در خطبه های نمازجمعه سال 67 به عنوان، مسئول دولتی، امام جمعه و روحانی در مورد تجاوز به سفارت خانه ها صحبت کردند. ایشان در این خطبه ها به طور صریح می فرمایند که «به سفارت‌خانه‌ها نزدیک نشوید، من الان نزد شما شهادت می دهم که این کار قطعا و قطعا به ضرر اسلام و مسلمین و جمهوری اسلامی است.»

رهبری در ادامه حتی هشدار به حضور عوامل نفوذی دشمن در بین تحصن کنندگان می دهند و می فرمایند ممکن است این عوامل نفوذی از دیوارها بالا بروند و به اسم مردم دست به تخریب هایی بزنند. البته همه این موارد جرم است و اگر کسی آگاهانه این کار را بکن خیانت کرده است.

با این نگاه رهبری و عدم رضایت ایشان از چنین اقدام هایی می توان به این نتیجه رسید که این اقدام از طرف نیروهای مذهبی و حزب اللهی ها قابل دفاع نیست و حتی دفاع از حریم سفارت خانه در مواقع این چنینی دور از انتظار نیست. این که در مقابل سیاست های کشوری و یا در مورد موضوعی خاص اعتراض شود و احساسات درست و صادقانه خرج می شود، ‌یک اقدام مثبت و نشان از پویایی ملت و جوانان آن است، اما در مجموع وقتی همه گزینه‌ها را از غرامت، کاهش وجهۀ کشور در نظام سیاسی بین‌الملل و مهمتر از همه نارضایتی رهبری در چنین اقداماتی وجود دارد، کنار هم بگذاریم؛ چنین اقدامی صرفا آب در آسیاب دشمن است.

 

سید مجتبی مومنی
۱۴ دی ۹۴ ، ۱۷:۴۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر