اندَر زِنامه

دست‌نوشت‌های یک مَن؛ یک مَنِ حقیقی در فضای مجازی؛ سیدمجتبی‌مومنی

اندَر زِنامه

دست‌نوشت‌های یک مَن؛ یک مَنِ حقیقی در فضای مجازی؛ سیدمجتبی‌مومنی

حرف‌ها گاهی از درون به بیرون و گاهی از بیرون به درون منتقل می شود.
«اندَر» و «زِ» هر کدام مصداقی برای این امر اند.

قبل‌نوشته‌ها

آخری‌ها

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پدرانه» ثبت شده است

سیدعلی

«مامان گاهی روزی ۷بار هم لباس‌ش رو عوض می‌کنه، ینی تو یه بارم نمی‌تونی؟»
سیدحسین این را گفت و من به فکر فرو رفتم که چطور؟

بی‌خیال شدم به مشکل خودم رسیدم، داشتم به این فکر می‌کردم که خاتون با چه والذاریاتی به این جوجه غذا می‌دهد. سیدعلی با چشم‌هایی که برق می‌زد و لبخند موذیانه‌ای با هر حرکت دستم که قاشق را به سمت‌ش می‌بردم، آماده چنگ زدن به قاشق بود. قاشق را که می‌بردم عقب‌تر حریص‌تر می‌شد که محکم‌تر چنگ بزند.

یک «کچل» حواله‌اش کردم و به این فکر کردم که باید با یک دست نگه‌ش دارم، یک دست ظرف غذا و یک دست قاشق، ولی من که سه دست ندارم... طفلک خاتون.

پسرک از هر قاشق نصف‌ش را می‌خورد، نصف‌نصف‌ش را روی لب و لوچه و نصف دوم را با دست به لباسش می‌زند، انگار نیت کرده که هیچ جای لباس تمیز نماند.

عطیه‌سادات
گریه‌اش تمام نمی‌شود، خودم می‌دانم گریه نیست. ادای گریه است. دلش بازی یا بغل می‌خواهد. پسرک وروجک ۶ماه‌ش تمام شده و این‌همه دغل‌باز. بغلش می‌کنم، آه خدای من ژیروسکوپش روشن است و بغل در ارتفاع می‌خواهد.  این یعنی نمی‌توان بنشینم و باید بایستم. پسرک را راه می‌برم، از این سر به آن سر نرسیده که صدای گریه‌اش بند می‌آید. چند قدم دیگر، مثل گربه سرش را می‌چسباند به گردنم و بدون حرکت می‌ماند. تو دلم خودم را تحسین می‌کنم: احسنت که خواباندی‌اش. زبان شورم در مغزم هم نچرخیده بود که با صدای سادات، سیدعلی سرش را چرخاند و چشمانش برق می‌زند انگار نه انگار...
 سادات فقط به سیدحسین گفته بود: «داداش بیا بریم توی اتاق که سیدعلی بخوابه.»

سیدحسین
خیلی دوست داشتم که خاتون هم برای دیدن فیلم‌های جشنوار برود. اما نمی‌شد. تعریف هِناس را از قبل از جشنواره شنیده بود و می‌دانستم که دوست دارد، ببیند. وقتی زنگ زده بودم برایش بلیط بگیرم، راضی نمی‌شد. همه بهانه‌هایش که تمام شد، رسید به دلیل: بچه‌ها.

گفتم: بچه‌ها با من. میام خونه و نگه‌شون می‌دارم که بری. اما این قصه یک سر دیگر هم داشت، خود بچه‌ها. باید با آن‌ها هم مذاکره می‌کردم. به سیدحسین قول دادم که بازی خاص داشته باشیم. سید علی کمی آرام‌تر شده و حالا روی پایم است. سیدحسین خودش را نزدیک می‌کشید و در حالی که سعی می‌کند در شعاع دید چشمان نیمه‌باز سید علی نباشد کنارم دراز می‌شود و با صدایی شبیه پچ‌پچ می‌گوید: می‌گم بابا یادته تلفنی(چشمکی نمک حرف‌ش می‌کند و ادامه می‌دهد) گفتی بازی خاص داریم؟
در همان حال درازکش روی زمین با دست اشاره به سیدعلی روی پایم می‌کنم و ادامه می‌دهم: این آق‌داداش شما باید لطف کنه و بخوابه.


حرفم تمام نشده سیدحسین خیز برمی‌دارد سمت پاهایم و با صدای آرام و برق چشم می‌گوید: بالاخره خوابوندیش بابا. ای‌ول بریم بازی. باورم نمی‌شود. کمی در همان حال در چشمان سیدعلی دقیق می‌شوم، بله بسته است. خب خدا را شکر.
به زحمت می‌نشینم. پاهایم که خواب رفته هیچ، مهره‌های نزدیک کمرم هم درد گرفته‌اند، یعنی استخوان و عضله با هم توان‌شان را از دست داده‌اند. با خودم می‌گویم خاتون حق دارد از درد کمر هر شب شاکی باشد. اقلا این پسرک در روز چند نوبت و هر بار چند ساعت روی پای مادرش است.

خیلی آرام و با کلی استرس و حتی ذکر برای این‌که بیدار نشود روی زمین می‌گذارمش و سادات را صدا می‌کنم.

نتیجه مشورت خواهر و برادر برای بازی نشستنکی(۲) می‌شود: فکر و بکر  

 


کل زمان نبودن خاتون در خانه به اندازه رفت و آمد و دیدن هِناس بود، یعنی کلا کمتر از سه ساعت این زمان طول کشید. اما من به اندازه ده ساعت خسته شدم. فکر می‌کنم اگر بهشت با آغوش باز به استقبال مادران نیاید می‌توان از عدالت خدا شاکی بود.

این که بچه‌های بزرگ‌تر هم‌راه باشند برای آرام کردن سومی حُسن خوبی است که خدا رو شکر فعلا داریم‌اش.

خلاصه‌ای از این متن در اینجا منتشر شده است. 


(۱) ترکیب پدر+مادر

(۲) بازی که لازم نباشد بایستیم و تحرک زیادی داشته باشیم و بتوانیم نشسته انجام‌ش بدهیم.

سید مجتبی مومنی
۰۲ اسفند ۰۰ ، ۱۸:۵۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

موضوع تولد برای بچه‌ها، به خصوص از زمانی که تقریبا نسبت به این موضوع واکنش نشان می‌دهند و تمایل دارند یکی از موضوعات مهم بوده است.

این‌که در سال‌های اول زندگی که کودک تقریبا هیچ چیز از تولد و تولد بازی درک نمی‌کند و صرفا به خاطر بزرگ‌ترها تولد می‌گیریم، عموما موضع و موضوع خوشایندی برایمان نبوده است.

از چند وقت قبل که سید حسین بعد از شرکت در چند جشن تولد به این موضوع واکنش نشان داده بود و برای اولین‌بار ها پیگیر زمان تولد خودش و حتی خواهرش شده بود، تصمیم گرفته بودیم که برای امسال به یک گزینه مناسب برسیم.

از یک ماه قبل از رسیدن یازده اردیبهشت، روز تولد سیدحسین؛ من و خاتون برای چگونگی برگزاری این همایش عظیم:) با هم مذاکره می‌کردیم. اینکه تولد را چگونه، در کجا و با چه مدل از مهمان‌ها برگزار کنیم. هدف اصلی‌مان این بود که برخلاف خیلی از تولدهایی که بیشتر به پدرومادرها و اقوام خوش می‌گذرد تا شخص مورد نظر؛ به سیدحسین و مهمان‌های هم سن و سالش خوش بگذرد.

در این بین گزینه‌های متفاوتی هم داشتیم؛

مثل این که منزل یکی از اقوام که بزرگتر بود به عنوان فضای تولد استفاده شود.

یا این که با هماهنگی خانواده‌ها بچه‌هاشان را به سینما ببریم و #فیلشاه ببینند و بعدش به یکی از پارک‌های حاشیه تهران برویم و بعد از ناهار بچه‌ها را در منزل تحویل خانواده‌ها دهیم

استفاده از تولد مادرانه با بچه‌ها به طوری که هر مادر بتواند علاوه بر شرکت در مهمانی برای بچه‌ها بازی هم راه بیندازد و ..

 اما در آخر به یک گزینه جدید رسیدیم، هیچ‌کدام از پیشنهادهای قبلی.

 

استفاده از پارک به عنوان فضای مناسب برای تولد.

گزینه‌ای که اتفاق نظر داشتیم، بوستان_ ولایت بود. فضای جنگلی قرار داشتن در تقاطع سه بزرگراه شرقی، جنوبی و غربی داشتن شهر بازی مجزا و البته محلی برای پارک خودرو و....

 

به نظرم استفاده از گزینه غیر از منزل برای داشتن تولد یک ابتکار خوب، کاربردی و انصافا جذاب برای صاحب تولد است.

البته بماند که برای میزبانی رسما اره خواهید شد. :)

 

اگر احیانا روزی تصمیم به چنین برگزاری‌ای گرفتید چند توصیه برادرانه زیر را حتما بخوانید:

 

  • ·         توجه کنید که هزینه‌هایی که برای چنین تولدی خواهید داشت خیلی با منزل فرقی نخواهد داشت، پس امیدی به صرفه‌جویی نداشته باشید.
  • ·         طبیعتا نمی‌توانید چیدمان جذاب و در خوری که در منزل خواهید داشت در پارک داشته باشید.
  • ·         از گزینه بادکنک به خصوص از نوع هلیومی‌اش کم بهره خواهید بود، با وجود بادهایی که عموما در فضای باز می‌وزد ریسه رنگی‌های خوشگل و برق‌برقی هم نخواهید داشت.
  • ·         اما می‌توانید از وجود درختان کنار هم بهره ببرید، این درختان می‌توانند ستون‌هایی در کنار محل تولد باشند و ابزارهای تزیینی را از آن‌ها آویزان کنید.
  • ·         میزهای پایه جدای فایبرگلاس گزینه خوبی برای چیدن کیک و کادوها و ... ها خواهد بود.
  • ·         یادآوری به مهمان‌ها برای داشتن زیرانداز گزینه بسیار خوبی است، یادتان نرود.
  • ·         سعی کنید #کیک را از جایی نزدیک همان حوالی پارک تهیه کنید.
  • ·         حتما یک یا دو گزینه ماشین‌دار همراه داشته باشید.
  • ·         استفاده از غذاهای ساندویچی، آماده و نهایتا پلو رنگی بسیار به صرفه‌تر است. می‌توانید انرژی‌تان را ذخیره کنید و در توزیع غذا به آسانی و به سرعت عمل کنید و بیشتر در کنار مهمان‌ها باشید.

 

توجه کنید که همه این زحمت‌ها به لذتی که بچه‌ها از بازی در فضای بیرون و روز تولدشان می‌برند می‌ارزد. این لذت آن‌ها به مراتب بیشتر و بیشتر از منزل به خصوص برای #آپارتمان_‌نشین‌هاست.

پ.ن: بعد از استوری‌های روز نیمه‌شعبان چند نفری نظرشان این بود که تجربه را بنویسید، حتی هشتگ پیشنهادی هم داشتیم.

پ.ن: متنی  خلاصه‌تر از این همراه چند عکس در صفحه اینستاگرامم(https://www.instagram.com/smojtabaa/) موجود است.

 


سید مجتبی مومنی
۱۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به احتمال زیاد شما هم ساکن آپارتمان هستید. بدیهی است که آپارتمان‌ها نمی‌تواند جایی برای بازی بچه‌ها باشد. آن هم با متراژهایی که این روزها داریم. 
بچه‌هایی که سن‌شان بالای دو سال شده و راه رفتن‌شان به خوبی و راحتی اتفاق می‌افتد و دوست دارند که هیچ‌جایی بند نشوند. حتی بدون اسباب بازی هم می‌خواهند راه بروند. 
چه برسد به این که سه چرخه، دوچرخه و یا اسکوتر هم داشته باشند. بدیهی است که وجود حیاط می‌تواند گزینۀ کار راه‌اندازی باشد. اما در خانه‌هایی که حیاط نیست و یا آنقدر کوچک است که بچه‌ها نمی‌توانند در آن بدوند چه؟
گزینۀ پیشنهادی پشت‌بام است. پشت‌بام‌ها یکی از گزینه‌های خوب برای بازی بچه‌هاست. حتی می‌توانیم برخی از برنامه‌های خانه را روی پشت بام داشته باشیم. این مورد برای تنها نبودن بچه‌ها و شریک بودن در برنامه‌هایشان موثر است. مثلا کتاب‌خواندن، صحبت‌های دو نفرۀ پدر و مادرانه، خوردن شام، میوه و حتی میان‌وعده‌ها. 
برای این کار هزینه هم لازم نیست. فقط چند اقدام مقدماتی می‌طلبد:
۱. یک جاروی حسابی (برای یک‌بار) 
۲. با توجه به گرم بودن هوا یک‌ساعت قبل از رفتن روی بام کف آن را خیس کنیم؛ این خیس کردن علاوه بر از بین بردن گرد و خاک به خنکای محیط کمک می‌کند.
۳. در جانمایی حواسمان باشد محل تهویه سرویس‌های بهداشتی در کنارمان نباشد.
۴. یک زیرانداز مناسب.
۵. خوردنی به مقدار لازم

از وجود خانواده‌تان لذت ببرید
سید مجتبی مومنی
۲۵ تیر ۹۵ ، ۱۵:۴۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر