اندَر زِنامه

دست‌نوشت‌های یک مَن؛ یک مَنِ حقیقی در فضای مجازی؛ سیدمجتبی‌مومنی

اندَر زِنامه

دست‌نوشت‌های یک مَن؛ یک مَنِ حقیقی در فضای مجازی؛ سیدمجتبی‌مومنی

حرف‌ها گاهی از درون به بیرون و گاهی از بیرون به درون منتقل می شود.
«اندَر» و «زِ» هر کدام مصداقی برای این امر اند.

قبل‌نوشته‌ها

آخری‌ها

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

خیلی. این شعاری است که همه می دهند. من هم مثل همه. خیلی خلاصه: پسر عموی گران قدر با اختلاف یک ماه و چهارده روز بزرگ‌تر از من در اثر سکته مغزی در خواب از دنیا رفت. به همین سادگی. نمی توانید درک کنید چقدر سخت است که تنها باز مانده‌ی پدر بزرگ باشی و در مجلس ختم یکی مانده به آخرین عنصر ذکور خانواده شرکت کنی. خواهرهای سید محمد حسین وقتی به من نگاه می‌کردند با لبخندی به لب و اشکی که مانند آبشار از چشمشان می‌ریخت، قربان صدقه‌ام می‌رفتند و دعایم می‌کردند. شب قبل تا ساعت 1:30 سر به سر مادرش می‌گذارد و شیطنت می‌کند، مادر صبح برای بیدار کردن کوچکترین فرزند و تنها پسر خانه، وارد اتاق می‌شود و جسمی بی‌جان از تخت سقوط می‌کند. هفته‌ی قبل‌اش به عمه‌ها گفته بود که بالاخره مادر قرار است برای‌ش زن بگیرد و راضی شده که آخرین بچه بعد از سه خواهر را هم خانه بیرون کند. ... روزهای سختی را می‌گذارنم. هرکسی که برای تسلیت زنگ می‌زند برای من و سلامتی‌ام دعا می‌کند و می‌گوید، دور از جان تو. مرگ خیلی نزدیک است. ...................... پ.ن۱) امروز اول رجب است و تا چند دقیقه دیگر اذان صبح روز اول. پ.ن۲) برای چند نفری پیامک فرستادم: لطفا برای شادی روح شیعیان امیرالمومنین(ع) و پسر عموی تازه سفر کرده‌ی بنده فاتحه‌ای بخوانید. برای شما هم می‌نویسم. پ.ن۳) دلم برای اینجا تنگ شده. دلم باز همان سکوت را می‌خواهد.  پ.ن۴) این ها هم گوشه ای از اعمال رجب اند:  پس بسیار بگوئید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ».  بدان که براى روزه ماه رجب فضیلت بسیار وارد شده است و روایت شده که اگر شخصی قادر بر آن نباشد هر روز صد مرتبه این تسبیحات را بخواند تا ثواب روزه آن را دریابد: سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِیلِ سُبْحَانَ مَنْ لا یَنْبَغِى التَّسْبِیحُ إِلا لَهُ سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَکْرَمِ سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزََّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ .  صد مرتبه بگویبد: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ»  هزار مرتبه بگویید "لا إِلَهَ إِلا اللهُ" · در کل این ماه هزار مرتبه ذکر: أَسْتَغْفِرُ اللهَ ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ مِنْ جَمِیعِ الذُّنُوبِ وَ الْآثَامِ " متن کامل اعمال ماه رجب
سید مجتبی مومنی
۲۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۳:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
برای یکی از بنگاه‌های نفتی نریشن نوشتم. قرار بود متن را آقای ممدوح بخواند، روز قبل از ضبط برنامه از دفتر مدیرعامل شرکت تماس گرفتند و گفتند که خود آقای مدیرعامل برای صبحانه فردا منتظر شماست. با بهانه صبحانه را رد کردم و بعد از ساعت صرف صبحانه رسیدم، خلاصه این که خواست برای ضبط در استودیو باشم. وقتی رسیدم آقای ممدوح کلافه بود خنده‌ای زورکی تحویلم داد و گفت: آقای نویسنده متن‌تان سخت است. مدیر عامل هم رسید، معلوم شد آقای ممدوح برای خواندن برخی محصولات و واژه‌ها مشکل دارد و لازم است من هم در کنارشان باشم تا زمان تست. تست تمام شد و به اتاق ضبط رفت. تست صوت هم تمام شد، با پیجر و حرکت دست از پشت شیشه با او خداحافظی کردم. بجای شروع گفت: خواهش می‌کنم نروید، بیایید داخل لطفا. موقع رفتن به اتاق مسئول ضبط گفت: جسارتا! لطفا حرکت اضافی نکنید و نفس عمیق هم نکشید، سیستم صوت ما حرکت لباس‌ها روی هم را ضبط می‌کند. چه حال بدی. واقعا یک لحظه خودتان را بگذارید جای من!!  آقای ممدوح هر پاراگراف را که می‌خواند، نگاهی به من می‌کرد تا تائیدش کنم. بدبختی کار این بود بعضی از قسمت‌ها را که می‌خواند، من هم تائید می‌کردم، اما خودش تکرار می کرد و می‌گفت که کار به دلش ننشسته است. با این تعاریف طبیعی بود، نریشن 20 دقیقه‌ای در 59 دقیقه خوانده شد. انصافا صدای خوبی دارد این ناصر ممدوح. خوش به حال‌اش هم بود البته، حق‌الزحمه‌اش حدود 8 برابر من شد و البته نقدی. ......................................................... پ.ن1) بعد از اسفند که پیشنهاد تولید محتوای کتاب یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری را رد کردم، با خودم قرار گذاشتم که برای هیچ کاندیدایی کار انتخاباتی نکنم. تا الان که هنوز ثبت نام و تائید صلاحیت‌ها شروع نشد با چند کاندیدای شورای شهر جلسه داشته‌ام و چند صد کیلویی هم هندوانه را بغل کرده‌ام. برای ریاست جمهوری هم که ماشاءالله... پ.ن2) توی اتاق خلوت دفتر داشتم کتاب می‌خواندم، صدای تلفن آمد، منشی داد زد: وای شبکه بازم اصلاحیه فرستاده. رئیس گفت: عمرن!. سید‌مومنی که کار رو تائید کنه بعیده اصلاح بخوره، تدوین‌گر با صدایی که بیشتر شبیه ناله بود، گفت: شاید هم گیر به صداشه. شماره را گرفتم نماینده ناظر پخش گفت: در دقیقه 3 و 52 ثانیه تا 3و 58 یک خانم روسری اش را برداشته!!. کلا متحیر شدم، همه تصاویر را چک کردم،‌ هیچ چیز نبود. آخر کار در یک واید شات(نمای باز) در انتهای سمت چپ تصویر خانمی هست که روسری اش را جابجا می‌کند. متحیر مانده بودم، انصافا تصویر خیلی کوچک بود و جلب توجه هم نمی‌کرد. با سوئیچ دوربین‌ها نمای نزدیک خانم را از دوربین دیگر دیدم، خانم حدود پنجاه ساله‌ای بود که کاملا بدون قصد برای این که حجم کمتری از موهایش بیرون باشد گره اش را باز کرده و داشت روسری اش را مرتب می‌کرد. ... پ.ن3)  ..... پ.ن۴) رفتیم اردو راهیان نور اما مدل خودمون.
سید مجتبی مومنی
۱۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۸:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر