اندَر زِنامه

دست‌نوشت‌های یک مَن؛ یک مَنِ حقیقی در فضای مجازی؛ سیدمجتبی‌مومنی

اندَر زِنامه

دست‌نوشت‌های یک مَن؛ یک مَنِ حقیقی در فضای مجازی؛ سیدمجتبی‌مومنی

حرف‌ها گاهی از درون به بیرون و گاهی از بیرون به درون منتقل می شود.
«اندَر» و «زِ» هر کدام مصداقی برای این امر اند.

قبل‌نوشته‌ها

آخری‌ها

۸ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

چند سال پیش شاید نزدیک به هشت سال؛ مسئول یک بخش تامین محتوا بودم، چیزی شبیه دبیر بخش یا ... در آن روزها بازار وبلاگ و وبلاگ نویسی خیلی داغ بود، چیزی شبیه شبکه های موبایلی این روز؛ متخصص و غیر متخصص و ... هم نداشت. هر کس هر کاری می خواست و هر مطلبی می خواست در وبلاگ‌اش می‌نوشت. من هم در همان برهه دنبال گزینه برای مطلب نوشتن در بین این صفحات بودم.

به قول یک جامعه شناس، وبلاگ آن روزها یک تخلیه گاه اجتماعی بود. واقعا تخلیه‌گاه بود. یعنی کسانی که فرق ساده‌‌نویسی و شکسته را نمی‌دانستند داعی‌دار نوشتن و ... بودند. برخی‌ها وبلاگ‌شان تا 5 نوبت در روز؛ به‌روز می‌شد، بعضی دیگر برای بالا رفتن بازدید آمارشان؛ دیوانه‌وار به وبلاگ‌های مختلف سر می‌زدند.

همان روزها یکی از همکاران یک پست جالب نوشته بود، تیتر مطلب این بود؛ ما آدم‌های تنهای امروزی. موضوع مطلب و ریز عنوان ها یادم نیست، اما کلیتش در مورد تنهایی آدم ها بود و این که تنهایی شان را در محیط مجازی پر می کنند و برای هر تعاملی داشته و نداشته در فضای مجازی خواهش می کنند، التماس می کنند، گاهی هم ناز و ادا در می آورند.

 این روزها درگیر چیزی شبیه بررسی و مطالعات شبکه های اجتماعی همراه، مخصوص تلفن های همراه؛ ام. مواردی مانند اینستاگرام، وایبر، واتس آپ و تانگو و بقیه نرم افزارهای که طبقه دسته بندی علمی نمی توانند شبکه اجتماعی هم باشند.

نتیجه کاربری استفاده از آن جالب است، یک دسته بندی عریض و طویل دارد، از آن جایی که نمی دانم، منتشر می شود یا نهع ترجیح می دهم یافته های مشترک اش را بگویم.

تقریبا بیشترین کاربران؛ این شبکه ها از روی نیاز و کمبود به سراغ این شبکه ها می روند. (این دسته بندی بسیار عریض و طویل است، من خلاصۀ خلاصۀ خلاصه‌اش کردم.)

گروه دوم کسانی هستند که منفعت و سود مالی می برند؛ دسته آخر که تقریبا خیلی محدود هستند، با انگیزه های اعتقادی کاربر هستند.

در یک مطلب تفضیلی این قسمت ها را دیدم، شما هم بخوانیدش:  

شیک بودن، راحت بودن، عدم تعلق به باید و نباید‌های دینی، پر انرژی بودن، آزادی در لذت بردن، سطحی بودن، نسبی‌گرایی، خودمحوری، خود مطرح بودن بخشی از مولفه های استفاده کنندگان از شبکه های اجتماعی موبایل است.  

دقت در مفهوم خوشبختی و زیبایی مد نظر این شبکه‌ها نشان می‌دهد، فشار برای ارائه خود در این قالب‌ها با واقعیت موجود زندگی فرد، فاصله زیادی دارد. در‌حالی‌که کاربر هدفش از برقراری ارتباط گِره‌گشودن از مشکلات درونی و بهره‌مندی از حس همدلی است، بایسته‌های حضور در این فضاها، خود دیگری را به وی تحمیل می‌کند. خوشبختی، مفهومی است که با اضافه‌شدن کامنت‌ها و لایک‌ها گِره خورده است و این موفقیت جز با جذاب‌بودن آن هم مطابق سبک زندگی غربی محقق نمی‌شود.

این روزها یاد پست آن همکارم می‌افتم؛ ولی با این عنوان که "ما آدم‌های خودخواه امروزی" 

................

پ.ن۱) راه مبارزه با این شبکه‌ها قطعا فیلتر کردن صرف نیست.

پ.ن۲) در همین رابطه می توانید این و این‌یکی را ببینید.

پ.ن۳) این یادداشت  به قلم چند سال پیش و حال و هوایش است؛ اول پاییز چند سالی است که باز نشر می کنم‌اش.

سید مجتبی مومنی
۳۱ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۳۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

پرداختن به زندگی افرادی که در ایام دفاع مقدس در صنف های و جایگاه های مختلف حضور داشته اند خودش دارای جذابیت خاص پرداختن است. از این نمونه می توان به زندگی فرماندهان، غواصان و یا... اشاره کرد.

هرکدام از این داستان ها علاوه بر جذابیت های ذاتی که در مورد دفاع مقدس و جریان های وابسته به آن دارند چشم مخاطب را به دنیایی جدید از روابط و تعاملات در بین رزمندگان باز می کنند و بعضا در این بین اطلاعات جالبی در اختیار مخاطب قرار می دهند. مثلا زندگی شخصی فرماندهان و اعاملاتشان در زمان جنگ با همرزمان و حتی اعضای خانواده. در این بین آشنایی با زندگی صنف های مختلف حال و هوای دیگری دارد، مثل مکانیک ها و تعمیرکارها. حاج عباس علی یاقری یکی از این نمونه هاست. او کسی است که نه از فرماندهان زمان دفاع مقدس بوده نه کسی که در دوره جنگ شهرت خاصی داشته باشد. او در واقع در یکی از رسته های مکانیکی خودرو(گلگیرسازی) فعالیت داشته است. در روایت های داستان خودش را گلگیر ساز معرفی می کند. یکی از مشکلاتی که در دوره دفاع مقدس رزمندگان بسیار با آن درگیر بودند، آسیب دیدن خودروها و ماشین های در حال کار بوده است. حضور حاج عباس دست طلا(دکتر عباس؛ لقب هایی بود که در جبهه به او داده شده بود) یکی از مواردی است که روایت آن در کتاب عباس دست طلا آمده است.

کتاب عباس دست طلا در واقع روایت داستان حضور حاج عباس علی در جبهه است، او برای اولین بار به عنوان یکی از اعضای تیم مکانیک ها عازم جبهه ها می شود و در کرمانشاه ئ پشت جبهه مشغول خدمت رسانی می شود. همین حضور او باعث علاقه مندی و تعلق اش به جبهه ها می شود و در ادامه خودش با جمع کردن همکارانش برای اعزام به جبهه ها پیش قدم می شود. در این کتاب روایت جنگ از پشت جبهه ها و از منظر یک تعمیرکار خودرو نقل می شود. و اتفاق ها از چشم او روایت می شود مخاطب تصاویر را از منظر یک مکانیک ساده، بی آلایش و به تعبیر خودش بچه پایین شهر می بیند.

یکی از موارد قابل توجه در مورد این کتاب، نظر حضرت آقا در مورد آن است: «کتاب این آقای حاج عباس دست طلا را که مفصل و با جزئیات خواندم. خیلی خوب بود انصافاً؛ مخصوصاً کتاب ایشان؛ هم مطلب در آن زیاد بود، هم آثار صفا و صداقت در آن کاملاً محسوس بود و انسان می‌دید. خداوند ان‌شاءالله فرزند شهید ایشان را با پیغمبر محشور کند و خودشان را هم محفوظ بدارد.»

داستان عباس دست طلا توسط انتشارات فاتحان منتشر شده است. خاطره نگار کتاب محبوبه معراجی پور است. طرح جلد این کتاب شامل تصویر حاج عباس علی باقری پشت فرمان یک جیپ است و یک نماد اسلیمی دست، (طرح هایی که روی علامت ها در ایام محرم به عنوان نماد دست حضرت ابالفضل(ع) استفاده می شود) است. با دیدن عکس اولین چیزی که به ذهن مخاطب منتقل می شود این است که احتمالا در طول داستان با زندگی یک جانباز مواجه می شود، اما این ارتباط دست طلایی تنها به مهارت دستان حاج عباس علی است که گاهی دست طلا بوده، گاهی فابریک و گاهی هم دکتر. این کتاب برای هفتمین بار در مرداد ماه سال 1393 با تیراژ سه هزار نسخه منتشر و باز نشر شد.

 روایت داستان کتاب بعد از پایان هشت سال جنگ به ماجرای رحلت حضرت امام و کمک به ساخت ضریح امام می رسد که باز هم حاج عباس در ساخت آن کمک کرده است. بخش انتهایی کتاب شامل تصاویر حضور حاج عباس به همراه دوستانش در جبهه است. حضور در فضای کارگاه و مشغول تعمیر ماشین های نطلمی از جمله تصاویری است که شاید در هر کتاب روایت ایام دفاع مقدس دیده نشود.

این مطلب در اینجا منتشر شده است. 

سید مجتبی مومنی
۳۱ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۴۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

فمنیسم عصنری برای تخریب خانواده /زنانی که نمی‌خواهند طبیعی باشند!

ایجاد و گسترش تفکری به نام فمنیسم در میان زنان با بهانه هایی مانند برابری زن و مرد، شرایطی نامناسب را برای دوری زنان از جایگاه واقعی آنان در خانواده و جامعه فراهم کرده است که تنها هدف آن لطمه زدن به بنیادهای خانواده و جوامع است. به گزارش گروه اجتماعی فرهنگ نیوز، فمنیسم و جنبش اصالت به زن یکی از موضوعاتی است که در دهه آخر قرن نوزدهم با بهانه‌هایی مانند استثمار زن و ضایع شدن حق او راه‌اندازی شد. بهانه‌ای برای مساوی بودن و یکسان بودن؛ یکسان بودن و حقوقی که به تعبیری باید به‌طور یکسان بین دو جنس متفاوت با ساختارهای و ویژگی‌های متنوع و بعضاً متضاد تقسیم می‌شد. بهانه‌هایی که می‌توانست این دو جنس را به هم نزدیک و در واقع دور کند.

 

شلیک به نقش‌های زنانه

 فمنیست‌ها به برخی از نقش‌هایی که زنان بر عهده دارند، ایراد وارد می‌کنند. نقش‌هایی که با اصالت زن تطبیق دارد، مثلاً مادری در نگاه فمنیسم از مهم‌ترین مصادیقی است که از آن به عنوان یکی از نقش‌های کلیشه‌ای یاد می‌کنند و آن را نه تنها کمالی برای زن نمی‌دانند، بلکه عامل تحقیر زنان و حربه جامعه مردسالار برای استمرار سلطه خود تلقی می‌کنند. فمنیست‌ها بین «مادر زیست شناختی» و «مادر اجتماعی» تفاوت قائل می‌شوند. به اعتقاد آن‌ها هیچ دلیل ذاتی وجود ندارد که مادر زیست شناختی که عهده‌دار تولد فرزند است، با مادر اجتماعی که عهده‌دار تربیت و پرورش اوست یکی باشد.

...

متن کامل در ادامه مطلب موجود است.

این مطلب در اینجا منتشر شده است. 

سید مجتبی مومنی
۲۹ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۵۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

گدایی گدایی است چه با ابزار هنری چه با مظلوم نمایی هنرمندانه  

تکدی گری فارغ از هر دلیلی که داشته باشد، ریشه های پویایی و فعالیت های کارآمد و صحیح را از بین می برد و همچنین از جامعه صحنه ای سیاه به نمایش می گذارد .به گزارش گروه فرهنگی فرهنگ نیوز، جامعه شناسان و روانشاسان اجتماعی گدایی و تکدی گری را یکی از شغل های کاذب می دانند. اما این شغل کاذب دارای اسیب های اجتماعی و فرهنگی زیادی است. متأسفانه برخی باورهای غلط و ترحم های نابجا به طور فزاینده ای این شغل را افزایش داده و برای آن انواع هم تعریف کرده است.

این انواع شامل مدل ها و ورژن های جدیدی برای آن شده است که تقریبا در همه فضای اجتماع رشد پیدا کرده است، مانند مدل هایی که در وسایل نقلیه عمومی رواج پیدا کرده است. اتوبوس، تاکسی و بدترین اش در مترو. هر کدام از این گروه های متکدی برای کارشان سبک و سیاق خاصی دارند.

یکی از مواردی که این روزها در کوچه و بازار و در حاشیه خیابان ها هم کم وجود ندارد، گدایی کردن به همین شیوه ی مدرن است. جوانی یا جوانانی که با استفاده از ابزارهای هنری به خصوص آلات موسیقی به گدایی کردن می پردازند. در گذشته کوچه گردهایی بودند که با دستگاه آکاردئون در کوچه ها پرسه می زدند و با خواندن برخی قطعات معروف و خاص از هنرشان استفاده می کردند یا برخی با خواندن برخی تصنیف های عاشقانه یا عارفانه در مدح اهل بیت امرار معاش می کردند؛ اما این روزها استفاده کردن از هنر و آلات موسیقی کمی فرق کرده است. مثل اینکه یک نفر با بوم و قلم در برابر یک منظره ایستاده است و سعی در به تصویر کشیدن منظره مقابلش دارد یا یک جوان با ویولن به دیواری تکیه داده و ساز می زند و یا اینکه دو یا سه جوان به همراه چند ابزار موسیقی در گوشه ای نشسته اند و مشغول نواختن اند. همه و همه این ها از مدل های جدید گدایی محسوب می شود.

 وجه مشترک همه این موارد ظاهر هنری و استفاده از وسیله ای برای جمع کردن پول است. این وسیله گاهی کلاه هنرمند است که به صورت وارونه روی زمین قرار گرفته یا این که جعبه یکی از ابزارها, مانند کیف ویولن یا سنتور است. که به صورت نیمه باز در کنار آنها قرار دارد و تعدادی اسکناس چند هزار تومانی در آن است. منظره ای که در ذهن مخاطب احساس ترحم را به جوشش می اندازد.

این مورد که تا چندی پیش در برخی نقاط خاص مانند نزدیک دانشگاه ها و محیط هایی همچون کافی شاپ ها وجود داشته؛ این روزها دیگر محیط خاصی را شامل نمی شود. این گروه ها حالا در حاشیه پیاده روها و در مقابل فروشگاه های مختلف، از لوازم آرایش گرفته تا مانتو فروشی و لوازم التحریر هم می نشینند. حال این سوال پیش می آید که آیا این ها کسانی هستند که به لحاظ مالی دارای مشکل اند و توانایی اداره مالی زندگی شان را ندارند؟ و به جایی رسیده اند که دیگر هیچ کاری از آنها بر نمی آید؟

چندی قبل خبرگزاری ها محتوایی را منتشر کردند مبنی بر این که لباس و بعضا زیور آلات میلیونی مارک‌ دار آویزان به سر و گردن و دستان برخی از این نوازندگان که شاید هنرمند هم باشند؛ نشان می‌دهد؛ این جماعت حتی مثل گداهای نسل قبل هیچ اصراری به مظلوم‌ نمایی و نمایش فلاکت ندارند. آن ها با سر و وضع مرتب و بعضا شیک و به روز مشغول گدایی کردن هستند.

ابزار قیمتی در دست متکدیان هنر

 در ادامه همین موضوع نکته جالب دیگری هم وجود دارد و آن ابزارهای مورد استفاده برای گدایی هنری است. برخی معتقدند تعدادی از ابزار آلات موسیقی این افراد و تجهیزات جانبی آن، چند ده میلیون تومان!! قیمت دارد. علی.ن، دانشجوی موسیقی دانشگاه تهران است. او معتقد است بعضی از آلات موسیقی در دست این افراد دیده تا هفت میلیون تومان هم ارزش دارد. او می گوید اگر این ها گدا هستند و تکدی گری می کنند چطور می توانند چنین ابزارهای با کیفیت و گرانی را تهیه کنند.  

علاوه بر این موارد نکته های دیگری در مورد این ژانر متکدی وجود دارد. این متکدی ها با نشستن در حاشیه پیاده رو ها علاوه بر اینکه زیبایی بصری شهر را برهم می زند به نوعی سیاه نمایی و احساس ناخوشایندی به مخاطبان و در واقع رهگذران القا می کند. احساس نا امیدی و ناخوشایندی برای کسانی که در جامعه زندگی می کنند و با نگاه ترحم آمیز به این جوانان نگاه می کنند از اثرات این اتفاق است.

نکته ی دیگر در همین باره اصالت تکدی گری است. این نوع از گدایی با این که ظاهری متفاوت دارد ولی ماهیت آن در واقع همان گدایی کردن است و همان آسیب های اجتماعی را دارد که گدایی به سبک و سیاق های دیگر در معابر دارد.

بلد نیستند  

محمد رضا . ع؛ در یکی از هنرکده های موسیقی حوالی میدان ونک مشغول به تدریس است. او می گوید: تاکنون تعداد زیادی از این نوازنده ها را دیده است؛ او معتقد است در قالب های هنری خاصی ساز نمی زنند و بعضی های شان حتی قواعد موسیقایی را هم رعایت نمی کنند.

او معتقد است برخی از این افراد صرفا می توانند صدایی از آلت موسیقی شان در بیاورند و نوازندگی شان به خصوص در مورد ویولن اصلا اصولی نیست. او می گوید: من قطعا نمی توانم در مورد همه این افراد نظر قاطع و بدون تغییربدهم. اما در مواردی که دیده ام معتقدم این ها این کاره نیستند. با این توضیحات می توان علت نیازمند بودن به کمک مالی و یا در برخی موارد نیاز به جلب توجه و ترحم را هم از جمله عواملی دانست که این افراد به گدایی هنری روی می آوردند؛ دانست.  

تکدی گری فارغ از هر دلیلی که داشته باشد، ریشه های پویایی و فعالیت های کارآمد و صحیح را از بین می برد و همچنین از جامعه صحنه ای سیاه به نمایش می گذارد که در یک جمله به مخاطب این پیام القا می شود که وضعیت جامعه آنقدر سیاه شده است که دیگر متمولین و شیک پوش ها هم برای امرار معاش راهی جز تکدی گری ندارند. پیامی که فارغ از مشکلات موجود در جامعه با واقعیت ها فاصله ای بسیار دارد. 

این مطلب در اینجا منتشر شده است. 

سید مجتبی مومنی
۲۷ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۵۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

یکی از نرم‌افزار‌های پر طرفدار این روزهای موبایل است. در این نرم‌افزار کاربر تصاویری را گرفته یا در حافظه موبایل خود دارد و با دیگران به اشتراک می‌گذارد. در این نرم‌افزار عده ای شما را دنبال می‌کنند و شما هم عده ای را دنبال می‌کنید. این می‌شود، دنبال کننده و دنبال شونده.

یکی از عواملی که باعث می‌شود کاربران زمان خود را به طور فزاینده در اینستا صرف کنند و از صفحه ای به صفحه  دیگر بروند، لایک بزنند و نظر(کامنت) بگذارند، بیشتر دیده شدن است؛ بیشتر مورد توجه قرار گرفتن است. تجربه می‌گوید که در دنیای مجازی هم مانند دنیای حقیقی برای داشتن ارتباط دو طرفه نیاز به تعامل است؛ تعاملی دو سویه و برای همین است که برای یافتن یک لایک بیشتر زحمت بیشتری می‌کشیم. می‌خواهیم طرفداران و دنبال کننده‌های بیشتری داشته باشیم. عاطفه.س 27 ساله کارمند یک شرکت خصوصی است. او می‌گوید روزهای اول تنها کسانی را که می‌شناختم و آن‌ها مرا می‌شناختند دنبال می‌کردم (همه اشخاص حقیقی و آشنایان دنیای واقعی ام بودند) و برای همین تعداد لایک‌هایم کم بود بعد از مدتی به صفحات دیگران می‌رفتم و برایشان نظر می‌گذاشتم و لایک شان می‌کردم به همین ترتیب تعداد دوستانم بیشتر شد. و الان پست‌هایم در طول یک روز بیشتر از صد لایک می‌خورند. همین عامل حس خوشایندی دارد. این که تصاویرم لایک بخورند حس دیده شدن و مورد توجه بودن است. این که در طول یک روز تعداد زیادی از آدم‌ها تصویر کاربر را تائید کنند و به او توجه کنند.

 

مطلب کامل در ادامه مطلب موجود است.

این مطلب در روزنامه همشهری منتشر و در اینجا بازنشر شد.


سید مجتبی مومنی
۱۹ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۵۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
بعضی چیزها باورش سخت است، مثل الان که در سالن ترانزیت فرودگاه شهید هاشمی نژاد مشهد نشسته ای و به عمر کوتاه سفرت فکر میکنی.

بعضی چیزها باورش سخت است، مثل دی شب و سحرش که امام ریوف در نزدیکی خودش راهت داده و در اتاقی خلوت رو به حرم در سکوتی محض پای حرفایی بنشینی که گوینده اش اخرش نداند چرا گفته و تو بدانی که او سفیری ست برای گفتن در محضر امام در فاصله چندمتری ضریح شان و شاید شاهد بودنشان، این ینی بیشتر خجالت زده لطف اقا میشوی.

بعضی چیزها باور کردنش سخت اس، مثل دیشب که در نیمه شب ولادت حضرت رضا جسمت به خنکای سنگ دارالهدایه ارام شد و نشستی در برابر ضریحی که تشنگی عالم را بر طرف میکند، 

بعضی چیزها باورش سخت است، مثل خبر هنگام مغرب، خبری که تو اسم اش را یکی از عیدی های امام ریوف میگذاری، هبه ای که داده بودند و سوزانده بودی اش، بعد از چند سال دوباره بر میگردد.

بعضی چیزها باورش سخت است، مثل مجاورت چند روزه کنار امام رضا و تنفس در فضایش تا روز میلادش، ان هم زمانی که احساس، خسران بعد از نسیان و عصیان داری.

بعضی چیزها باورش سخت است، مثل اینکه در اوج درد پشیمانی و پریشانی دست گیرت شوند و تو که تنها خودت میدانی لایق نیستی ولی بدعای اجداد مهربانت، بااز هم لایق میشوی.

بعضی چیزها باورش سخت است، مثل جلسه ای که قرار بود برای دیدن کسی باشد و شد جلسه توجیهی سفر مشهد و تو به زعم خود اشتباهی ولی در باطن به درستی در آن حاضر بودی.

باور کردن یا نکردن، همه اش به دل است.

 

دل باید دل باشد که بتواند درک کند، اگر دل، دل باشد همه اش را باور می کند، وقتی دل را به غیر بدهی دل دیگر دل نیست. 

........

پ.ن1: کاش بتوانیم حرم خدا را خرج غیر او نکنیم.

پ.ن2:کار که برای بنده شد، اول شیطان حاضر میشود و اخرش حسرت، پریشانی و پشیمانی است.

پ.ن3: یاد چند دوست وبلاگی بودم، در اتاقی رو به ضریح و نزدیک اقا. 

پ.ن4: تبلت یا همزه ندارد، نیم فاصله هم. :)

سید مجتبی مومنی
۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۴۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 بعضی چیزها باورش سخت است، مثل الان که در نیمه شب ولادت حضرت رضا(ع) پشتت به خنکای سنگ دارالهدایه آرام شده و تو نشسته ام در برابر ضریحی که تشنگی عالم را بر طرف می کند،

بعضی چیزها باورش سخت است، مثل زمانی که اسامی و نتایج قرعه کشی برای عمره، در دانشکده اعلام شد و اسم تو هم در بین اسامی بود،

بعضی چیزها باورش سخت است، مثل زمانی که به هتل مدینه رسیدید و رئیس کاروان گفت ساعت پنج همه تان غسل کرده در لابی هتل باشید؛ برای اولین زیارت دسته جمعی میرویم مسجد النبی،

بعضی چیزها باورش سخت است، مثل زمانی که از ورودی صفا و مروه وارد صحن بیت الله شدید و رئیس کاروان تاکید می کند که سرتان را بالا نیاورید، تا جایی که مقابل خانه ای با عظمت می ایستیم و می گویند حالا سر بالا بیاورید و می بینید عظمت خانه ای را که زانوها را شل می کند و تمام هیبت جسم را به سجده می اندازد؛

همه این ها حال و روز این روزهای من و توست. ما که باورمان نمی شود برای چه کاری و به دعای چه کسی روزی مان شده در دارالهدایه بنشینیم و جامعه کبیره بخوانیم. شب ولادت حضرت امام رئوف یکی از آرزوهای هر مسلمان و شیعه ای است که در این صحن و سرا باشد و بتواند زیارت نامه بخوانند و در این هوا نفس بکشند.  

دل شان می خواهد، دل شان را به پنجره فولاد گره بزنند. پنجره ای که دیگر فولادی نیست. پنجره فولادی که نرم شده و کاری ازش بر نمی آید، انقدر دل به اش گره زده اند؛ آن قدر با دل های مختلف گره خورده است که دیگر جنس اش دل شده.  از مجالست با دل هل جنس اش دل شده، تنها ظاهری استوار به خود گرفته که نریزد و نشکند. دل است دیگر.

دل شده است دیگر.

گاهی می لرزد...

گاهی می شکند...

و گاهی ....

دل...

آن چیزی که منطق نمی شناسد و باورهای سخت را می پذیرد.

باورش سخت است ولی تنها دل این باور را می فهمد.

بعضی چیزها باورش سخت است، مثل الان که در نیمه شب ولادت حضرت رضا(ع) پشتت به خنکای سنگ دارالهدایه آرام شده و تو نشسته ام در برابر ضریحی که تشنگی عالم را بر طرف می کند.

دل دلش می خواهد خودش را در بین حجمه و جمعیت زائران گم کند،

دل دلش می خواهد در طلایی ایوان صحن آزادی غرق شود

دل دلش می خواد از وجودش چیزی نماند که بخواهد با خودش ببرد.

دل دلش می خواهد همه وجودش را بگذارد در طلایی گنبدت...

دل است دیگر مرد باورهای سخت و آرامش های بی کران

...................................................................................

در اینجا منتشر شد.


سید مجتبی مومنی
۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۰۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

انسان نمی‌تواند تنها باشد و به قولی تنها زندگی کردن برای انسان به نوعی مرگ محسوب می‌شود و داشتن تعامل با دیگران یکی از واجبات برای اوست. این ارتباط در بین افراد مختلف با توجه به روحیات و مدل‌های زندگی متفاوت و متغیر است. داشتن رابطه مجازی در بستر‌های مختلف از جمله اینترنت یکی از این گونه بستر‌های ارتباط است؛ ارتباط مجازی اینترنت در قالب چت روم‌ها شبکه‌های اجتماعی و نرم افزارهای ارتباطی متنی و تصویری در دستگاه‌های قابل حمل. در این بین ارتباط تصویری در سال‌های اخیر رویکرد ارتباطی خوب و جذابی داشته است. نرم‌افزارهای موبایل یا اپلیکیشن‌ها یکی از ابزارهای جدید ارتباط مجازی و اجتماعی هستند که این روزها کمتر کسی را می‌بینیم که از این ابزارها استفاده نکند. در این بین اپلیکیشن اینستاگرام یکی از این نرم افزارها و شبکه‌های اجتماعی موبایلی (همراه) است که کاربران از طریق به اشتراک گذاشتن تصویر به انتقال محتوا و پیام خود می‌پردازند. در این یادداشت به بررسی برخی از موارد مرتبط با دنیای اینستاگرام و اینستاگرام بازها می‌پردازیم.


متن کامل در ادامه مطلب موجود است.

این مطلب در اینجا منتشر شد. 

سید مجتبی مومنی
۱۱ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۰۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر