خستگی بخشی از زندگی روزانه است. شاید بیراه نباشد که آن را از اجزای تفکیکناپذیر زندگی بدانیم. زندگی و گذران روزانه عمر بهطور ناخواسته و خود آگاه دچار اصطکاک و برخورد میشود. برای گذر از این اصطکاکها و برخوردها باید توانی مصرف شود. توانی که با آن بشود مشکلات را گذراند و در نتیجه همه این فرآیندها به پدیدهای به اسم خستگی میرسیم.
در درس مقاومت مصالح، پدیده خستگی برای فلزات هم تعریف این چنینی دارد:
نیرو در جهتی وارد شود و نیروهای بین مولکولی فلز در برابر این نیرو که می خواهد تغییر ایجاد کند، مقاومت کنند؛ به این پدیده خستگی میگویند. این فرآیند در فلزهای مختلف نتایج مختلفی دارد. مثلا برخی از فلزات دچار خمش میشوند. برخی دیگر دچار شکست.
این تعاریف کاملا علمی است، باور کنید در درس مقاومت مصالح که جمعا 6 واحد درسی برای مهندسها محسوب میشود، همچین تعاریفی وجود دارد.
ما هم در زندگی روزانه گاهی دچار خمش میشویم و گاهی حتی به شکست میرسیم. اما فرق ما و فلزات اطراف دقیقا در همین مقاومتها و بازسازیهاست.
ما میتوانیم با روحی که داریم به جسمی که داریم حکومت کنیم و در برابر خستگیها مقاومت کنیم و حتی نشکنیم.
این روح باید آنقدر قوی و قدرت مند شده باشد که بتواند حاکم جسم باشد نه محکوم آن. همه و همهی اینها یک نیتجه دارد و آن این که روحمان باید قدرت پیدا کند.
.............................
پ.ن1) مسافر 9 ماهه ما هم دچار خستگی شده و بیشتر طول روز را میخوابد که خستگی در کند. دعا کنید روحش قوی شود و دچار خمش و شکست نشود از خستگیهای پیش رویش.
پ.ن2) ماه رجب ماه برکت است، انگار خدا سفره خیرش را به زیر پایمان کشیده که تا دست کوتاه(نه حتی دراز) هم کنیم به نتیجه برسیم.
پ.ن3) بعضیها را جانبهجان هم کنی طلبکارند، نمیدانم در مخیلهشان دنیا را چه شکلی میبینند که فکر میکنند باید از همه طلب داشته باشند، برای اینکه خودشان به اهدافشان برسند همه را خراب و نابود کنند. خدایا هدایتشان کن.