اندَر زِنامه

دست‌نوشت‌های یک مَن؛ یک مَنِ حقیقی در فضای مجازی؛ سیدمجتبی‌مومنی

اندَر زِنامه

دست‌نوشت‌های یک مَن؛ یک مَنِ حقیقی در فضای مجازی؛ سیدمجتبی‌مومنی

حرف‌ها گاهی از درون به بیرون و گاهی از بیرون به درون منتقل می شود.
«اندَر» و «زِ» هر کدام مصداقی برای این امر اند.

قبل‌نوشته‌ها

آخری‌ها

شب دهم

جمعه, ۲۴ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۰۰ ق.ظ
اعوذوبالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم وَجَاءَ رَبُّکَ وَالْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا ﴿٢٢﴾ وَجِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الإنْسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّکْرَى ﴿٢٣﴾ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیَاتِی ﴿٢٤﴾ فَیَوْمَئِذٍ لا یُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ ﴿٢٥﴾ وَلا یُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ ﴿٢٦﴾ یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿٢٧﴾ ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً ﴿٢٨﴾ فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ﴿٢٩﴾ وَادْخُلِی جَنَّتِی ﴿٣٠﴾ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 


 اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا 


استفتاء: نماز خواندن با چشم بسته چه حکمی دارد؟ بستن چشم ها در حال نماز کراهت دارد ولی موجب باطل شدن نماز نمی شود و در صورتى که موجب حضور قلب و خشوع در نماز گردد، اشکال ندارد. 
 (توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 594، مسئله 1157)

گوهر امیر(ع): پاداش مجاهد شهید در راه خدا، بزرگ‌تر از پاداش عفیف پاکدامنی نیست که قدرت بر گناه دارد و آلوده نمی‌شود. همانا عفیف پاکدامن، فرشته‌ای از فرشته‌هاست. 


منبر: اعوذ بالله من نفسی باسم الله الرحمن الرحیم رابطه ما آدم‌ها با هم بر اساس نسبت و تناسبی خاص چیده می‌شود که ریشه همه‌ی این ارتباط‌‌‌ها در یک وجه مشترک آن هم نیاز است، نیازی که خودش می‌تواند، منشاء مختلفی داشته باشد. ارتباط با وجود امام زمان(عج) هم یکی از انواع ارتباط‌‌هاست، اما این نوع ارتباط اقتضائات خاص خود را دارد. اگر بخواهیم این ارتباط به نتیجه برسید، باید این اقتضائات را رعایت کرد. عرض کردیم که باید این ارتباط سطحی نباشد و عمیق باشد. مقدمه‌ی عمیق بودن و شروع آن هم عشق رابطه است، عشقی که مقدمه دارد و باید دانست که از کجا شروع کنیم و چگونه این عشق را محکم و مستحکم کنیم. قسمت بعدی و شاید با توجه به این دهه ما آخرین بخش است، عمل کردن است. باید مرد عمل بود. این‌که در شب‌های اول از طهارت صحبت کردیم و عرض کردیم این موضوع در تمام شئون قابل تجلی است و ظهور و بروز دارد. یعنی داشتن طهارت برای همه اعضا و جوارح از چشم، گوش و دست گرفته تا خیال و گناهانی که در اوهام می‌تواند رخ بدهد. در تمام شئون، مقدمه‌ای‌ست که می‌توان برای انتظار داشت. قدم دوم که بعد از این طهارت باید به آن توجه کرد، این است که علاقه‌های‌مان مانند باران بهاری سطحی و زود گذر نباشد. بعد از این می‌شود به عشق پرداخت به این که باید واجب و حرام را دانست و بعد مراعات کرد. این تاکید در مورد دانستن نکته مهمی است که بسیاری از ما در واقع واجب و حرام را نمی‌دانیم و همین دلیلی برای رعایت نکردن است. البته که این دانستن موضوع منبر ما نیست ولی علی‌الحساب می‌شود توصیه به مطالعه را راه‌کاری مناسب برای مقدمه دانست. مطالعه کتبی مثل رساله‌های عملیه و کتبی که دستورالعمل‌های فقهی را شرح می‌دهند. از بحث منحرف نشویم. واجب و حرام را درست دانستن و رعایت کردن هم مقدمه‌ی دیگری است برای این‌که به پله‌ی بعد نزدیک‌تر شویم. واما بحث امشب، اهل عمل بودن. یک جمله‌ای مرحوم امام خمینی(ره) در مورد وظیفه دارند که، جمله‌ای بسیار جامع و کاربردی است. ایشان می‌فرمایند: ما مامور به وظیفه‌ایم. حالا اگر بخواهیم این جمله را با وضعیت امروز دنیا و جایگاه خودمان در دوره غیبت بسنجیم و تطبیق بدهیم، می‌شود بگوییم ما در در این دوره چه وظیفه‌ای داریم. این که چه کنیم در دوره ای که ایشان نیستند؟ بدیهی‌است که نمی‌توانیم گامی اساسی و اثرگذار در راستای حکومت جهانی برداریم، مثل این‌که نمی‌توانیم روایت‌هایی که در خصوص ظهور ایشان است را محقق کنیم. مثل این‌که در روایات داریم در دوره ظهور علم فلان می‌شود و بهمان، یا این که حق و باطل به راحتی قابل تشخیص است. اما چگونه می‌توان در دوره غیبت اهل عمل بود، با این که می‌دانیم، عمل ما در تشکیل حکومت اثرگذار نخواهد بود. یکی از اقداماتی که می‌شود انجام داد، دعا کردن است. بله دعا، همان که در آن می‌گوییم خدایا فلان کن و بهمان. یا همان‌هایی که در جلسه ما می‌گوییم و شما امین می‌گویید. یکی از این اقدامات اثرگذار دعا برای تعجیل فرج است، امیدوارم لازم نباشد که بگویم که این‌جا دیگر دعا کردن به آن معنای عام فریادزدن وعجل فرجهم آخر صلوات نیست ‌دیگر، امام صادق علیه‌‌السلام در روایتی می‌فرمایند: هنگامی که سختی و فشار فرعونیان بر بنی‌اسرائیل طولانی شد، آن‌ها چهل روز ضجخه زدند و گریه کردند، خداوند به موسی و هارون فرمان داد که برای نجات آن‌ها رهسپار شوند، به این ترتیب خداوند 170 سال از دوران مقدر شده برای انتظار آن‌ها را برای رسیدن منجی‌شان کم کرد، خودمانیم‌ها به من نه به خودتان و دل‌تان جواب بدهید، تا حالا چندبار برای ظهور و سلامتی امام زمان‌مان چله گرفته‌ایم؟ چند بار صلوات و ذکر را برای خودشان فرستادیم، بیایید با هم رو راست باشیم و آن بخش از دعاها را که نذر فلان کار و بهمان کار کردیم، قاطی این شمارش‌مان نکنیم. به خودتان جواب بدهید. این شد یک بخش عمل. بخش دیگر عمل خود عمل است. ببینید، عمل کردن در مقابل چه چیز قرار دارد؟ عمل نکردن؟ سکون؟ در بحث ما معنای مقابل عمل نکردن می‌شود دست روی دست گذاشتن، اما... اما این دست روی دست گذاشتن در بحث ما دو جور است. یکی این که طرف اصلا نمی‌خواهد یا این که نمی‌داند و اصلا در خود احساس نیاز برای ارتباط با حضرت صاحب،روحی‌فدا، را ندارد، که کلا در این راستا دست روی دست می گذار و برای ارتباط و استحکام رابطه‌اش هیچ کاری نمی کند، حتی شاید اقدامات ضد انتظاری هم انجام دهد. اما دست روی دست گذاشتن نوع دوم که شاید قریب به اتفاق ما به آن دچاریم، دست روی دست گذاشتن عمل گرایانه است. توضیح این بخش بماند برای شب آینده، انشالله خدایا ما را از منتظران واقعی حضرت‌اش قرار بده


روضه: از اعمال روز دهم این است که مقتل بخوانید و یکدیگر را بگریانید، این متن از مقتل ابن مقرم آمده است:       امام (علیه السلام) همچنان ایستاده بود که ابو حتوف جفعى تیرى رها کرد و بر پیشانى وى اصابت نمود، امام (علیه السلام) چوبه تیر را از پیشانى مبارک خود بیرون آورد خون جارى شد و صورت و محاسن شریفش را پر از خون کرد، در این حال امام (علیه السلام) فرمود: خداوندا! بلایى را که این بندگان یاغى و نافرمانت به سر من آورده‏اند مى‏بینى، خداوندا! آنها را به بلاى تفرقه و تشتت مبتلا گردان، و با ذلت و خوارى آنان را بمیران. خداوندا! احدى از ایشان را در دنیا باقى مگذار! و در قیامت هرگز آنها را مورد عفو و آمرزش خود قرار مده! آنگاه با صداى بلند بانگ برآورد و فرمود: اى بد امتان! چه بسیار بد عمل کردید درباره اولاد پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) پس از او، این را بدانید پس از من هیچ قاتل و کشتارى در بیم و هراس نخواهید بود، با کشتن من هر جنایتى بر شما آسان خواهد شد، من امیدوارم خداوند با این شهادت، مرا مورد کرامت و لطف خود قرار دهد، و انتقام خون مرا از شما بگیرد. حصین بن مالک سکونى با استهزاء گفت: اى پسر فاطمه! چگونه خدا انتقام تو را ما مى‏گیرد؟! حضرت فرمود: جنگ و اختلافى در میانتان بوجود خواهد آمد که خون یکدیگر را به زمین بریزید و پس از آن خداوند عذاب دردناکى بر شما فرود خواهد فرستاد. امام (علیه السلام) که از شدت خستگى و تشنگى همچنان ایستاده بود ناگهان مردى سنگى به پیشاپیش زد، مجدداً خون صورت و محاسن شریفش را فرا گرفت، دامن خود را برگرفت تا خون را از چشمهایش بزداید، یکى از سپاهیان تیر تیز سه شعبه‏اى‏ بر قلب مبارک امام نشانه گرفت، امام (علیه السلام) فرمود: بسم الله و بالله و على مله رسول الله آنگاه سرش را بسوى آسمان بلند کرد و فرمود: خدایا تو مى‏دانى این مردم کسى را مى‏کشند که غیر از او پسر پیغمبرى در تمام این دنیا وجود ندارد.   پس از آن، تیر را از طرف پشت بیرون کشید، و خون مانند ناودان از جاى آن بیرون مى‏ریخت. دست خود را زیر زخم گرفت و همینکه پسر از خون شد آنرا به سوى آسمان پاشید و فرمود: این مصیبت نیز بر ما آسان است زیر خدا آنرا مى‏بیند. خون را به آسمان پاشید و حتى یک قطره از آن هم به‌زمین برنگشت‏. مجدداً مشت خود را از خون پر کرد و بر سر و صورت و محاسن خویش مالید و فرمود: مى‏خواهم با همین حال که سرم از خون بدنم رنگین است به لقاء الله و ملاقات جدم پیغمبر خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) برسم و شکایتشان را به او تقدیم کن و بگویم اى رسول خدا! فلان و فلان مرا کشتند. با خونریزى زیاد و ضعف فراوان از پاى درآمد و به زمین نشست، و توان نشستن را نیز نداشت که پیوسته به روى زمین مى‏افتاد. در این هنگام مردى بنام مالک بن نسر نزد وى آمد زبان به ناسزا گشود و سپس شمشیرى بر فرق آن حضرت زد، شب کلاهى که بر سر امام (علیه السلام) بود پر از خون شد، امام (علیه السلام) 

فرمود: امیدوارم از خوردن و آشامیدن با این دست، محروم گردى و خداوند تو را با ستمکاران محشور گرداند، پس از آن شب کلاه را برداشت و عمامه‏اى را بر کلاهى پیچید و بر سر گذاشت. هانى بن ثبیت حضرمى نقل مى‏کند: وقتى که حسین بن على (علیه السلام) را کشتند من در آنجا نفر دهمى بودم که مسائل را از نزدیک مشاهده کردم موقعى که امام در قتلگاه افتاده بود دیدم پسر بچه‏اى که فقط یک پیراهن و زیر شلوارى پوشیده بود، و دو دانه جواهر قیمتى در گوش داشت، چوبى از چوبهاى خیام را بدست گرفته و سراسیمه به این طرف و آنطرف مى‏دوید، در همین حال مردى از سواران سپاه کوفه که او را دید اسب خود را به سوى او حرکت داد، همینکه باو رسید از همان بالاى اسب، خود را کج کرد و با شمشیر او را دو نیمه کرد، وقتى که بر او خورده گرفتند که چرا نسبت به این بچه صغیر چنین رفتار کردى، بدون اینکه جوابى بدهد با اشاره دست و سر طرف را از خود دور مى‏کرد. نام این کودک خردسال محمد فرزند ابى سعید بن عقیل بن ابیطالب بود که مادرش مات و مبهوت ایستاده و خیره به او نگاه مى‏کرد. علی لعنت‌الله علی القوم الظالمین... 

اشعار عاشورایی: 
هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد 
نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد
خوشا به حال خیالی که در حرم مانده 
و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد 
به یاد چایی شیرین کربلایی ها 
لبم حلاوت "احلی من العسل" دارد
 چه ساختار قشنگی شکسته است 
خدا درون قالب شش گوشه یک غزل دارد 
بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم؟ 
بگو محبت ما ریشه در ازل دارد 
غلامتان به من آموخت در میانه ی خون 
که روسیاهی ما نیز راه حل دارد 
 سید حمیدرضا برقعی 

 .............................. 

 اطلاع‌رسانی در مورد هیئت مجازی در حد وسع، از انتهای پست گرفته تا در لینک‌ها و اطلاع‌رسانی تک‌تک، موجبات خرسندی نوکران مجلس است. در همین راستا نمونه یک، نمونه دو و سه انواع تبلیغاتی است که می‌توانید، انجام دهید. تحفه با حجم حدود ۱.۲ مگا بایت روضه با حجم حدود ۵۰۰ کیلو بایت سینه‌زنی مکمل با حجم خدود ۶۰۰ کیلو بایت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی